غزل شمارهٔ ۳۱۹۳
مرا از غفلت خود بر سر این بیداد میآید
نباشد صید اگر غافل چه از صیاد میآید؟
به کوشش نیست دولت، پا به دامان توکل کش
که سرو از خاک بیرون با دل آزاد میآید
دل بیصبر خواهد توتیا کرد استخوانش را
به این تمکین که شیرین بر سر فرهاد میآید
چرا بر یکدگر دارند غیرت کشتگان تو؟
رقم یکدست اگر از خامه فولاد میآید
دل سخت تو سنگ سرمه میگردد فغانها را
وگرنه کوه از یک ناله در فریاد میآید
اگرچه شاه را روی زمین زیر نگین باشد
به درگاه فقیران بهر استمداد میآید
مرا از سخترویی داد گردون توبه خواهش
ز روی سخت کار سیلی استاد میآید
ندارد صرفهای خون ریختن ما بیگناهان را
که خون زخم ما از دیده جلاد میآید
چنان شد عام در ایام ما ذوق گرفتاری
که صید وحشی از دنباله صیاد میآید
سرآمد نوبت خسرو، نوای بار بد طی شد
هنوز از بیستون آوازه فرهاد میآید
کدامین عقده دل باز کرد از زلف مشکینش؟
که دیگر بوی خون از شانه شمشاد میآید
از آن معمور میباشد خرابات مغان صائب
که آنجا هرکه غمگین میرود دلشاد میآید
غزل شمارهٔ ۳۱۹۲: گر از نظاره خورشید در چشم آب میآیدغزل شمارهٔ ۳۱۹۴: به گوشم ناله اغیار دردآلود می آید
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرا از غفلت خود بر سر این بیداد میآید
نباشد صید اگر غافل چه از صیاد میآید؟
هوش مصنوعی: غفلت من باعث میشود که در این وضعیت بد زندگی به سر ببرم. اگر من غافل باشم، دیگر چه اهمیتی دارد که صیاد کیست یا چه چیزی در انتظار من است؟
به کوشش نیست دولت، پا به دامان توکل کش
که سرو از خاک بیرون با دل آزاد میآید
هوش مصنوعی: برای دستیابی به موفقیت و نعمت، تنها تلاش کافی نیست. باید با اعتماد و توکل به خدا، قدم برداریم، زیرا مثل درخت سرو که از خاک به آسمان میرود، تنها با دل آزاد و امید میتوان به نتیجه رسید.
دل بیصبر خواهد توتیا کرد استخوانش را
به این تمکین که شیرین بر سر فرهاد میآید
هوش مصنوعی: دل بیصبر میخواهد که به عشق خود بپردازد و همچنان که فرهاد شیرین را میبیند، خود را به تسلیم و آرامش بسپارد.
چرا بر یکدگر دارند غیرت کشتگان تو؟
رقم یکدست اگر از خامه فولاد میآید
هوش مصنوعی: چرا کسانی که از عشق تو جان دادهاند، بر یکدیگر حسادت و غیرت میورزند؟ اگر قرار باشد همه ما از یک ذنخ و سرچشمه آمده باشیم، چرا این احساسات متفاوت است؟
دل سخت تو سنگ سرمه میگردد فغانها را
وگرنه کوه از یک ناله در فریاد میآید
هوش مصنوعی: دل سنگی تو مانند سنگ سرمه میشود و به صداهای ناله کسی اهمیت نمیدهد، در حالی که کوهها از یک ناله به شدت به ناله و فریاد درمیآیند.
اگرچه شاه را روی زمین زیر نگین باشد
به درگاه فقیران بهر استمداد میآید
هوش مصنوعی: هرچند که پادشاه در زمین مقام و جایگاه بلندی دارد، اما در نیاز و مشکلات به درگاه فقیران و درماندگان روی میآورد و از آنها کمک میطلبد.
مرا از سخترویی داد گردون توبه خواهش
ز روی سخت کار سیلی استاد میآید
هوش مصنوعی: سختگیری و سنگدلی من باعث شد که از آسمان توفیق و بخشش را بخواهم، زیرا از روی این سختگیری، اگر کارها به نیکی انجام نشود، عواقب آن به سراغم خواهد آمد.
ندارد صرفهای خون ریختن ما بیگناهان را
که خون زخم ما از دیده جلاد میآید
هوش مصنوعی: خونریزی و فدای ناحق ما بیگناهان هیچ فایدهای ندارد، چرا که زخمهای ما به دست کسی که ما را میآزارد، دیده میشود.
چنان شد عام در ایام ما ذوق گرفتاری
که صید وحشی از دنباله صیاد میآید
هوش مصنوعی: در دوران ما، به گونهای شده است که مردم به لذت و شادی در مشکلات عادت کردهاند، به طوری که حتی شکارهای وحشی نیز به دنبال شکارچیان میآیند.
سرآمد نوبت خسرو، نوای بار بد طی شد
هنوز از بیستون آوازه فرهاد میآید
هوش مصنوعی: زمان حکمرانی خسرو به پایان رسید، اما هنوز صدای نواهای زیبای فرهاد از روزگاران گذشته به گوش میرسد.
کدامین عقده دل باز کرد از زلف مشکینش؟
که دیگر بوی خون از شانه شمشاد میآید
هوش مصنوعی: کدامین راز دل را از زلف سیاهش گشوده است؟ که بوی خون از شانهی شمشاد برمیخیزد.
از آن معمور میباشد خرابات مغان صائب
که آنجا هرکه غمگین میرود دلشاد میآید
هوش مصنوعی: خرابات مغان مکانی است که افرادی که غمگین و ناراحت به آنجا میروند، پس از مدتی و با گذراندن زمانی در آنجا، شاداب و خوشحال برمیگردند.

صائب