گنجور

غزل شمارهٔ ۳۱۸۸

کجا آسان زقید جسم پای دل برون آید؟
نپوسد دانه تا در خاک کی از گل برون آید؟
عجب رسمی است در دریای بی پایان نومیدی
که هر کس دل به دریا کرد از ساحل برون آید
گرفتم سهل کار عشقبازی را، ندانستم
که هر کاری که آسان بشمری مشکل برون آید
زهمراهان به ناسازی بریدن نیست کار من
که می سوزم اگر خاری زپای دل برون آید
به علم ظاهری آراستم دل را، ندانستم
که این فرد از میان فردها باطل برون آید
از ان مجلس که ساقی گردش چشم بتان باشد
بط می چون خروس بی محل بسمل برون آید
از ان گلشن که چشم شور من میراب آن باشد
به جای غنچه گل عقده مشکل برون آید
چه خواهد بود یارب حال نخل میوه دار او
در آن گلشن که پای سرو دیر از گل برون آید
چنین کز چشم بیمار تو می آید نگه بیرون
مگر لیلی به چندین ناز از محمل برون آید
از ان رخسار عالمسوز من جان می برم صائب
اگر با بال و پر پروانه از محفل برون آید

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کجا آسان زقید جسم پای دل برون آید؟
نپوسد دانه تا در خاک کی از گل برون آید؟
هوش مصنوعی: کجا می‌شود که دل به‌راحتی از قید بدن رها شود؟ آیا دانه‌ای که در خاک می‌پوسد، به‌راحتی می‌تواند از گل بیرون بیاید؟
عجب رسمی است در دریای بی پایان نومیدی
که هر کس دل به دریا کرد از ساحل برون آید
هوش مصنوعی: در دنیای پر از ناامیدی، عجیب است که هر کسی که جرات کند و دل به دریا بزند، به ساحل آرامش و امید می‌رسد.
گرفتم سهل کار عشقبازی را، ندانستم
که هر کاری که آسان بشمری مشکل برون آید
هوش مصنوعی: در اینجا می‌گوید که فکر می‌کرده عشق و عاشقی کار ساده‌ای است، اما متوجه نشده که هر چیزی که در ابتدا آسان به نظر می‌رسد، ممکن است در نهایت به چالش‌های بزرگ و مشکلاتی منجر شود.
زهمراهان به ناسازی بریدن نیست کار من
که می سوزم اگر خاری زپای دل برون آید
هوش مصنوعی: من نمی‌توانم از همراهان ناپسند خود فاصله بگیرم، زیرا اگر دردی از دل بیرون آید، آتش وجودم را می‌سوزاند.
به علم ظاهری آراستم دل را، ندانستم
که این فرد از میان فردها باطل برون آید
هوش مصنوعی: دل را با علم ظاهری زینت بخشیدم، ولی نمی‌دانستم که این فرد در میان دیگران از حقیقت خالی خواهد بود.
از ان مجلس که ساقی گردش چشم بتان باشد
بط می چون خروس بی محل بسمل برون آید
هوش مصنوعی: در آن مجلسی که شراب‌نوشی و زیبایی‌های خیره‌کننده حاکم باشد، مانند خروس بی‌محل، بوی بد و ناخوشایند از آن بیرون می‌آید.
از ان گلشن که چشم شور من میراب آن باشد
به جای غنچه گل عقده مشکل برون آید
هوش مصنوعی: از آن باغی که نگاه حسود من به آنجا می‌رسد، به جای اینکه فقط غنچه‌ها نمایان شوند، دردها و مشکلات نیز بیرون می‌آیند.
چه خواهد بود یارب حال نخل میوه دار او
در آن گلشن که پای سرو دیر از گل برون آید
هوش مصنوعی: ای خدا، حال نخل پربار او در آن باغ چه خواهد شد، وقتی که سرو قدیمی از گل بیرون بیاید؟
چنین کز چشم بیمار تو می آید نگه بیرون
مگر لیلی به چندین ناز از محمل برون آید
هوش مصنوعی: چقدر نگاه تو برای دل من بیمار جذاب است، آیا لیلی به آن ناز که دارد، از کالسکه‌اش بیرون می‌آید؟
از ان رخسار عالمسوز من جان می برم صائب
اگر با بال و پر پروانه از محفل برون آید
هوش مصنوعی: از زیبایی خیره‌کننده‌ام، جانم را به درد می‌آید، صائب! اگر پروانه‌ای با بال و پرش از جمع بیرون برود، این احساس را درک می‌کند.