غزل شمارهٔ ۳۱۸۷
به مهر و مه کجا از مغز ما سودا برون آید؟
می روشن مگر از مشرق مینا برون آید
به چشم تنگ، سوزن رشته را هموار می سازد
سخن باریک گردد تا از ان لبها برون آید
چسان دزدیده بینم روی او، کز شوق دیدارش
شرر ازخانه دربسته خارا برون آید
زغمخواران مگر غم دست بردارد زدل، ورنه
به پای خویش هیهات است خار از پا برون آید
تو از زنگ علایق سینه خود را مصفا کن
که چون شد صبح، خورشید جهان آرا برون آید
غباری نیست بر خاطر زغربت جان روشن را
که بینا می شود گوهر چو از دریا برون آید
نمی باشد ملالت جغد را از خانه ویران
حریصان را کجا از دل غم دنیا برون آید؟
ندارد حاصلی جز تیره روزی پرتو منت
که ماه از شرم نور عاریت شبها برون آید
لب میگون او هم می شود شیرین سخن صائب
رگ تلخی اگر از گوهر صهبا برون آید
غزل شمارهٔ ۳۱۸۶: کجا از هر مقلد کار ارباب بیان آید؟غزل شمارهٔ ۳۱۸۸: کجا آسان زقید جسم پای دل برون آید؟
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به مهر و مه کجا از مغز ما سودا برون آید؟
می روشن مگر از مشرق مینا برون آید
هوش مصنوعی: آیا میتوان از دل ما اندیشهای بیرون بیارد که به محبت و زیبایی ارتباطی ندارد؟ تنها نور وجودی میتواند از سمت مشرق زیبایی و عشق بروز کند.
به چشم تنگ، سوزن رشته را هموار می سازد
سخن باریک گردد تا از ان لبها برون آید
هوش مصنوعی: با دیدن دنیا از منظر محدود و تنگ، گفتگو و بیان دقیق میتواند مانند سوزن، راه را برای انتقال پیام هموار کند و به این ترتیب کلمات به آسانی از لبها بیرون بیایند.
چسان دزدیده بینم روی او، کز شوق دیدارش
شرر ازخانه دربسته خارا برون آید
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم چهرهاش را ببینم، در حالی که از شوق دیدنش، آتش اشتیاق از دل خانهای که بسته است، به بیرون میزند.
زغمخواران مگر غم دست بردارد زدل، ورنه
به پای خویش هیهات است خار از پا برون آید
هوش مصنوعی: اگر از رنجدیدگان کسی بتواند غم را از دل دور کند، در غیر این صورت، هرگز این خار که در پا رفته، خارج نخواهد شد.
تو از زنگ علایق سینه خود را مصفا کن
که چون شد صبح، خورشید جهان آرا برون آید
هوش مصنوعی: خودت را از آلودگیهای دل و علاقمندیهای بیجا پاک کن، چون صبح شود، نور و روشنی جهان نمایان میشود.
غباری نیست بر خاطر زغربت جان روشن را
که بینا می شود گوهر چو از دریا برون آید
هوش مصنوعی: هیچ کدری بر ذهن و دل فردی که از تنهایی رنج میبرد وجود ندارد، زیرا وقتی جوهر و طبیعت واقعی خود را پیدا کند، روشنتر و آشنا میشود، همانطور که درخشندگی الماس زمانی مشخص میشود که از اعماق دریا خارج شود.
نمی باشد ملالت جغد را از خانه ویران
حریصان را کجا از دل غم دنیا برون آید؟
هوش مصنوعی: احساس ناراحتی و غم جغد زمانی که در یک خانه ویران زندگی میکند، برای او بیمفهوم است. جغد، نماد بیتفاوتی در برابر شرایط بد است. در همین حال، افرادی که از دنیا و خسارات آن رنج میبرند، چگونه میتوانند از دل خود غم و اندوه را دور کنند؟
ندارد حاصلی جز تیره روزی پرتو منت
که ماه از شرم نور عاریت شبها برون آید
هوش مصنوعی: نور ماه که از شرم به بیرون میآید، تنها حاصلی جز تیرگی و ناامیدی ندارد که به خاطر لطف و رحمت دیگران است.
لب میگون او هم می شود شیرین سخن صائب
رگ تلخی اگر از گوهر صهبا برون آید
هوش مصنوعی: لبان زیبا و دلپذیر او به مانند مینوشی شیرین است، اما اگر تلخی از اعماق وجودش بیرون آید، چنین طعم دلنشینی تحت تأثیر قرار میگیرد.

صائب