غزل شمارهٔ ۳۱۸۶
کجا از هر مقلد کار ارباب بیان آید؟
نیاید از ده انگشت آنچه تنها از زبان آید
کند مغلوب شیطان را به همت نفس صاحبدل
که سگ بر گرگ مستولی به امداد شبان آید
کمانداری به ابروی سبکدست تو می زیبد
که زخم ناوکش بر مغز پیش از استخوان آید
مشو در خواری از حال عزیزان جهان غافل
که یوسف در لباس بندگان در کاروان آید
زفیض وسعت مشرب ندیدم سختی از دوران
که کشتی بی خطر بیرون زبحر بیکران آید
ندانم چیست طعم آن لب میخوش، همین دانم
که آب زندگی از دیدن او در دهان آید
غزل شمارهٔ ۳۱۸۵: نه چندان است شوق من که از دل بر زبان آیدغزل شمارهٔ ۳۱۸۷: به مهر و مه کجا از مغز ما سودا برون آید؟
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کجا از هر مقلد کار ارباب بیان آید؟
نیاید از ده انگشت آنچه تنها از زبان آید
هوش مصنوعی: در کجا میتوان چیزهایی را که تنها از گفتار افراد میآید، از کارهای واقعی آنها انتظار داشت؟ حتی نمیتوان از ده انگشت دست، آنچه که تنها از زبان بیان میشود، دریافت کرد.
کند مغلوب شیطان را به همت نفس صاحبدل
که سگ بر گرگ مستولی به امداد شبان آید
هوش مصنوعی: انسانی که با عزم و اراده قوی به مبارزه با شیطان بپردازد، میتواند بر او غلبه کند. همچنان که سگی میتواند بر گرگی که در حال تعرض است فائق آید و به کمک چوپان بیاید.
کمانداری به ابروی سبکدست تو می زیبد
که زخم ناوکش بر مغز پیش از استخوان آید
هوش مصنوعی: کماندار با ابروهای زیبا و دلنشین تو تطابق دارد، زیرا زخمی که تیرش به هدف میزند، اولین تأثیرش بر ذهن و افکار انسان است، پیش از آنکه به جسم آسیب برسد.
مشو در خواری از حال عزیزان جهان غافل
که یوسف در لباس بندگان در کاروان آید
هوش مصنوعی: از وضعیت عزیزان دنیا غافل نشو و به خودت نیا، زیرا ممکن است شخصی با مقام و ارزش بالا در لباس معمولی و در جمع مردم ساده ظاهر شود.
زفیض وسعت مشرب ندیدم سختی از دوران
که کشتی بی خطر بیرون زبحر بیکران آید
هوش مصنوعی: از نعمت فراوانی که به دست آوردهام، هیچگاه سختی و دشواری دوران را نچشیدم؛ زیرا نمیتوان کشتی بدون خطر را در دنیای بیپایان پیدا کرد.
ندانم چیست طعم آن لب میخوش، همین دانم
که آب زندگی از دیدن او در دهان آید
هوش مصنوعی: نمیدانم چه طعمی دارد آن لب شیرین، فقط میدانم که وقتی او را میبینم، زندگی در دهانم جاری میشود.

صائب