گنجور

غزل شمارهٔ ۳۱۸۳

به بی برگی قناعت می کنم تا نوبهار آید
به زخم خار دارم صبر تا گل در کنار آید
گلی نشکفت بر رخسارم از میخانه پردازی
مگر در خون خود غلطم که رنگم برقرار آید
سرشک تلخ من آن روز نقل انجمن گردد
که یارم با لبی شیرین تر از خواب بهار آید
به فرصت می توان خصم سبکسر را ادب کردن
مدارا می کنم با عقل تا فصل بهار آید؟
به راه عشق اگر خاری مرا در دامن آویزد
چنان گریم به درد دل که خون از چشم خار آید
مگر اشک پشیمانی به فریادم رسد، ورنه
چه دارم در بساط زندگی تا در شمار آید؟
نمی آید به کاری صائب اوراق پریشانم
مگر آن رخنه دیوار را روزی به کار آید

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به بی برگی قناعت می کنم تا نوبهار آید
به زخم خار دارم صبر تا گل در کنار آید
هوش مصنوعی: از کمبود و بی‌ثمر بودن ناراحت نمی‌شوم و به آن رضایت می‌دهم، تا زمانی که فصل جدید با زیبایی‌ها و سرسبزی‌هایش فرا برسد. همچنین، در برابر درد و رنجی که دارم صبر می‌کنم تا زمانی که زیبایی و خوشی به زندگی‌ام بازگردد.
گلی نشکفت بر رخسارم از میخانه پردازی
مگر در خون خود غلطم که رنگم برقرار آید
هوش مصنوعی: گلی بر صورت من نروئیده است و هیچ زیبایی ندارم، مگر اینکه در خون خود غوطه‌ور شوم تا رنگ و رویی پیدا کنم.
سرشک تلخ من آن روز نقل انجمن گردد
که یارم با لبی شیرین تر از خواب بهار آید
هوش مصنوعی: روزگاری خواهد رسید که اشک‌های تلخ من بر دل‌نوشته‌هایم ریخته خواهد شد، زمانی که عشق من با لب‌هایی شیرین‌تر از خواب‌های بهاری به جمع ما بیاید.
به فرصت می توان خصم سبکسر را ادب کردن
مدارا می کنم با عقل تا فصل بهار آید؟
هوش مصنوعی: می‌توان در زمانی مناسب، دشمن بی‌فکر را به آداب رفتار آشنا کرد. من با حکمت و روش فکر می‌کنم تا وقتی که بهار فرامی‌رسد.
به راه عشق اگر خاری مرا در دامن آویزد
چنان گریم به درد دل که خون از چشم خار آید
هوش مصنوعی: اگر در مسیر عشق، خارهایی به من آسیب بزند، آن‌قدر از دل تنگی و ناراحتی می‌گريم که انگار خون از چشمانم بیرون می‌آید.
مگر اشک پشیمانی به فریادم رسد، ورنه
چه دارم در بساط زندگی تا در شمار آید؟
هوش مصنوعی: تنها چیزی که می‌تواند بتواند به کمک من بیاید، اشک‌های پشیمانی است، وگرنه در زندگی چه چیزی دارم که ارزش توجه داشته باشد؟
نمی آید به کاری صائب اوراق پریشانم
مگر آن رخنه دیوار را روزی به کار آید
هوش مصنوعی: هیچ کس به کارم نمی‌آید و هیچ کس نمی‌تواند اوضاع آشفته‌ام را سامان بدهد، مگر آنکه روزی از طریق شکاف در دیوار، به راه‌حلی دست پیدا کنم.