غزل شمارهٔ ۳۱۷۹
زسنگ کودکان از پا دل دیوانه ننشیند
به حرف سخت از جوش خود این میخانه ننشیند
نگردد تا تهی از سنگ جیب و دامن طفلان
به دامان بیابان گرد این دیوانه ننشیند
نسازد خاک خامش آتش ما بیقراران را
می پرزور ما از جوش در پیمانه ننشیند
زچشم شور، آب زندگانی تلخ می گردد
همان بهتر که با فرزانگان دیوانه ننشیند
از در آستین پیوسته دارد شمع اشک خود
که گرد کلفتی بر خاطر پروانه ننشیند
ز آب بحر چون گرد یتیمی بیش می گردد
غبار خاطری کز گریه مستانه ننشیند
مکن زنهار از خلوت نشینی منع زاهد را
چه سازد صورت دیوار اگر در خانه ننشیند؟
نمی ماند به زندان بدن چون روح کامل شد
که صهبا چون نشست از جوش در میخانه ننشیند
زسیلاب بهاران خانه آرایی نمی آید
دل بیتاب ما در کعبه و بتخانه ننشیند
مهیای سفر شو چون قد از پیری دو تا گردد
ته دیوار مایل مردم فرزانه ننشیند
دل ما بیقراران چون شود آسوده در زلفی
که یک دم بر زمین با پای چوبین شانه ننشیند
مروت نیست آلودن به تهمت دامن پاکان
به خلوت عاشق بیتاب با جانانه ننشیند
برومندی نصیب خاکساران می شود صائب
نگردد سبز تا در خاک چندی دانه ننشیند
غزل شمارهٔ ۳۱۷۸: زحیرت عاشق از نظاره اغیار گل چیندغزل شمارهٔ ۳۱۸۰: زخون دل شراب، از پاره دل کن کباب خود
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زسنگ کودکان از پا دل دیوانه ننشیند
به حرف سخت از جوش خود این میخانه ننشیند
هوش مصنوعی: دل دیوانه به راحتی از سخنان سخت و دشوار متاثر نمیشود، مانند سنگی که در برابر نیش زدن کودکان بیتفاوت باقی میماند و از شور و نشاط خود در این میخانه کاسته نمیشود.
نگردد تا تهی از سنگ جیب و دامن طفلان
به دامان بیابان گرد این دیوانه ننشیند
هوش مصنوعی: تا زمانی که جیب و دامن کودکان از سنگ خالی نشود، این دیوانه در بیابان نخواهد نشست.
نسازد خاک خامش آتش ما بیقراران را
می پرزور ما از جوش در پیمانه ننشیند
هوش مصنوعی: خاک خام نمیتواند آتش بیقراری ما را بیافریند و اگر ما در جوش و خروش هستیم، حتی در ظرف هم آرام نمینشینیم.
زچشم شور، آب زندگانی تلخ می گردد
همان بهتر که با فرزانگان دیوانه ننشیند
هوش مصنوعی: از نگاه بد، زندگی به تلخی میگراید؛ بنابراین بهتر است که انسان با دانایان و فرزانهها که ممکن است دیوانه به نظر برسند، معاشرت نکند.
از در آستین پیوسته دارد شمع اشک خود
که گرد کلفتی بر خاطر پروانه ننشیند
هوش مصنوعی: شمعی که در آستین وجود دارد، همیشه اشکهایش را میریزد تا گرد غباری بر دل پروانه ننشیند.
ز آب بحر چون گرد یتیمی بیش می گردد
غبار خاطری کز گریه مستانه ننشیند
هوش مصنوعی: مانند گرد و غبار ناشی از آب دریا، یتیمی بیشتر و بیشتر میشود و حسرت و اندوه او همچون گریهای بیپایان است که هرگز کم نمیشود.
مکن زنهار از خلوت نشینی منع زاهد را
چه سازد صورت دیوار اگر در خانه ننشیند؟
هوش مصنوعی: به خودت هشدار ده که از تنهایی پرهیز نکنی، زیرا زاهد اگر در خانه نماند، چه تأثیری بر دیوار دارد؟
نمی ماند به زندان بدن چون روح کامل شد
که صهبا چون نشست از جوش در میخانه ننشیند
هوش مصنوعی: وقتی روح به کمال برسد، دیگر در قفس بدن نمیماند؛ همچون اینکه وقتی شراب در میخانه به جوش میآید، به آرامی نمینشیند.
زسیلاب بهاران خانه آرایی نمی آید
دل بیتاب ما در کعبه و بتخانه ننشیند
هوش مصنوعی: در بهار که زیبایی و نشاط همه جا را فرا گرفته، دل ناآرام و تشنه ما نمیتواند در مکانهای مقدس و نمادین آرامش پیدا کند، نه در کعبه و نه در بتخانه. احساساتی که درون ماست، فراتر از این مکانهاست و نمیتوانند ما را سیراب کنند.
مهیای سفر شو چون قد از پیری دو تا گردد
ته دیوار مایل مردم فرزانه ننشیند
هوش مصنوعی: آمادهی سفر باش، چرا که وقتی قد انسان به خاطر پیری کوتاه میشود، آنجا که دیوار کج است، افراد خردمند نمینشینند.
دل ما بیقراران چون شود آسوده در زلفی
که یک دم بر زمین با پای چوبین شانه ننشیند
هوش مصنوعی: دل بیقرار ما زمانی آرام میشود که در زلفی که هر لحظه با پای چوبی شانه نمیشود، استراحت کند.
مروت نیست آلودن به تهمت دامن پاکان
به خلوت عاشق بیتاب با جانانه ننشیند
هوش مصنوعی: خوبی نیست که به بیگناهی تهمت بزنیم، چرا که در خلوت عاشقانی که به کسی عشق میورزند، این کار ناپسند است.
برومندی نصیب خاکساران می شود صائب
نگردد سبز تا در خاک چندی دانه ننشیند
هوش مصنوعی: کسانی که humble هستند و به زمین تعلق دارند، زندگی و برومندی را به دست میآورند. مانند دانهای که برای رشد و سبز شدن، نیاز به زمان و قرار گرفتن در خاک دارد.