گنجور

غزل شمارهٔ ۳۱۷۷

کسی کز عقل وحشی شد چون مجنون بد نمی بیند
زخود رم کرده آزاری زدام و دد نمی بیند
سبکروحی که شد سرگرم سیر عالم بالا
سرش چون شمع اگر در زیر پا افتد نمی بیند
درین عبرت سرا سالک ره باریک عقبی را
زدنیا چشم ظاهر تا نمی پوشد نمی بیند
غباری نیست بر خاطر زشبنم باغ جنت را
دل روشن زچوب منع دست رد نمی بیند
زند آیینه را بر سنگ اگر چون خضر اسکندر
میان خویش و آب زندگانی سد نمی بیند
مگر حفظ الهی دستگیر مردمان گردد
وگرنه پیش پای خود یکی از صد نمی بیند
ندارد جز گرستن خنده بیهوده انجامی
مآل خویش را برقی که می خندد نمی بیند
به زیر پایه بید آن که از خورشید آساید
زهر برگی به فرقش تیغ می بارد نمی بیند
به این باریک بینی عنکبوت از حرص کوته بین
که خود پیش از مگس در دام می افتد نمی بیند
کسی کز چشم بد فرزند خود را پاس می دارد
به فرزند کسان صائب به چشم بد نمی بیند

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کسی کز عقل وحشی شد چون مجنون بد نمی بیند
زخود رم کرده آزاری زدام و دد نمی بیند
هوش مصنوعی: کسی که از عقل و خرد خود خارج شده و مانند مجنون شده است، به هیچ چیزی از خود لطمه نمی‌زند و از آسیبی که از سوی انسان‌ها یا جانوران بر او وارد می‌شود، متوجه نمی‌شود.
سبکروحی که شد سرگرم سیر عالم بالا
سرش چون شمع اگر در زیر پا افتد نمی بیند
هوش مصنوعی: روحی که به ارتفاعات معنوی و عالم بالا مشغول است، مانند شمعی است که اگر زیر پا بیفتد، متوجه وضعیت خود نخواهد شد.
درین عبرت سرا سالک ره باریک عقبی را
زدنیا چشم ظاهر تا نمی پوشد نمی بیند
هوش مصنوعی: در این خانه پر از درس و عبرت، سالک (مسیر را طی کننده) باید راهی باریک را انتخاب کند. اگر از دنیا چشم خود را ببندد، نمی‌تواند چیزهایی را که در اینجا وجود دارد، ببیند.
غباری نیست بر خاطر زشبنم باغ جنت را
دل روشن زچوب منع دست رد نمی بیند
هوش مصنوعی: در دل ما هیچ کدوری وجود ندارد و مانند شبنمی بر باغ بهشت است. دل ما با عشق روشن است و هیچ مانعی نمی‌تواند ما را از تجربیات خوب و زیبایی‌ها دور کند.
زند آیینه را بر سنگ اگر چون خضر اسکندر
میان خویش و آب زندگانی سد نمی بیند
هوش مصنوعی: اگر آیینه را به سنگ بزند، مانند خضر که به اسکندر گفته، هیچ مانعی بین خود و آب زندگی نمی‌بیند.
مگر حفظ الهی دستگیر مردمان گردد
وگرنه پیش پای خود یکی از صد نمی بیند
هوش مصنوعی: اگر کمک الهی به مردم نرسد، آنها حتی در میان مشکلات خود نیز نمی‌توانند یکی از صدها گزینه را ببینند.
ندارد جز گرستن خنده بیهوده انجامی
مآل خویش را برقی که می خندد نمی بیند
هوش مصنوعی: تنها نتیجه‌ای که از خندیدن بی‌دلیل حاصل می‌شود، به مانند برق خنده‌زنی است که به حقیقت خود آگاهی ندارد.
به زیر پایه بید آن که از خورشید آساید
زهر برگی به فرقش تیغ می بارد نمی بیند
هوش مصنوعی: زیر درخت بید، فردی که از نور خورشید در امان است، با وجودی که تیغ‌های برگ‌های درخت به سرش می‌بارند، این تحمیل را نمی‌بیند.
به این باریک بینی عنکبوت از حرص کوته بین
که خود پیش از مگس در دام می افتد نمی بیند
هوش مصنوعی: عنکبوت به خاطر حرص و محدودبینی‌اش، نمی‌بیند که خودش قبل از مگس در دامش گرفتار می‌شود.
کسی کز چشم بد فرزند خود را پاس می دارد
به فرزند کسان صائب به چشم بد نمی بیند
هوش مصنوعی: کسی که مراقب فرزند خود در برابر چشم زخم است، فرزندان دیگران را نیز از این آسیب‌ها محفوظ نگه می‌دارد.