غزل شمارهٔ ۳۱۶۷
زدوزخ گرمی هنگامه صحبت نمی ماند
حضور خانه در بسته از جنت نمی ماند
به خواب عافیت از دولت بیدار قانع شو
که خواب امن از بیداری دولت نمی ماند
سبکباری گزین تا از فرو رفتن شوی ایمن
که بر روی زمین قارون زجمعیت نمی ماند
نمی سازد حصاری تنگی جا بیقراران را
که ریگ از جستجو در شیشه ساعت نمی ماند
شود زنگ خجالت شسته زود از چهره پاکان
که بر دامان یوسف گردی از تهمت نمی ماند
به دام دوربینی صید کن این برق جولان را
که تا بر خویشتن جنبیده ای فرصت نمی ماند
تهی مغزی که دارد فکر صید خلق در خلوت
کمند وحدتش از حلقه کثرت نمی ماند
مجولذت زخورد و خواب صائب در کهنسالی
که در پایان عمر از زندگی لذت نمی ماند
غزل شمارهٔ ۳۱۶۶: دل از غش صاف چون گردید در دنیا نمی ماندغزل شمارهٔ ۳۱۶۸: ز دل در سینه غیر از آه غمپرور نمیماند
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زدوزخ گرمی هنگامه صحبت نمی ماند
حضور خانه در بسته از جنت نمی ماند
هوش مصنوعی: اگر در آتش دوزخ شور و هیجان صحبت وجود داشته باشد، دیگر از حضور خانهای که درب آن بسته است خبری نخواهد بود و از بهشت نیز چیزی باقی نمیماند.
به خواب عافیت از دولت بیدار قانع شو
که خواب امن از بیداری دولت نمی ماند
هوش مصنوعی: اگر به زندگی راحت و آسوده خود راضی باشی، بهتر است از خوابیدن در حالت آرامش دست برداری؛ زیرا خوشبختی و امنیتی که از زندگی بیدار به دست میآید، دائمی نیست.
سبکباری گزین تا از فرو رفتن شوی ایمن
که بر روی زمین قارون زجمعیت نمی ماند
هوش مصنوعی: سبکبار و سادهزیست باش تا از مشکلات و لغزشها دور بمانی، چرا که افرادی که به ثروت و جاهطلبی میپردازند، در نهایت ماندگاری ندارند.
نمی سازد حصاری تنگی جا بیقراران را
که ریگ از جستجو در شیشه ساعت نمی ماند
هوش مصنوعی: هیچ دیواری نمیتواند آرامش و آزادی افرادی که همیشه در جستجوی هدف هستند را محدود کند، زیرا که زندگی آنها مانند ریگ درون شیشه ساعت، به مرور زمان و با تلاشهای مداوم به حرکت در میآید و هیچ چیز نمیتواند آنها را متوقف کند.
شود زنگ خجالت شسته زود از چهره پاکان
که بر دامان یوسف گردی از تهمت نمی ماند
هوش مصنوعی: خجالت و شرم از چهرهی افراد نیکوکار به سرعت برطرف میشود، زیرا کسی که به یوسف تهمت زده، در واقع دامن خودش را آلوده کرده و این کدورت به خود او برمیگردد.
به دام دوربینی صید کن این برق جولان را
که تا بر خویشتن جنبیده ای فرصت نمی ماند
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که زیبایی و لحظات زودگذر را باید شکار کنیم، چون وقتی در حال حرکت و تلاش هستیم، فرصت برای بهرهبرداری از آنها باقی نمیماند.
تهی مغزی که دارد فکر صید خلق در خلوت
کمند وحدتش از حلقه کثرت نمی ماند
هوش مصنوعی: ذهن خالی و بیمحتوا که به فکر شکار کردن انسانهاست، در تنهاییاش به خاطر وحدت خود، از دایرهی کثرت خارج نمیشود.
مجولذت زخورد و خواب صائب در کهنسالی
که در پایان عمر از زندگی لذت نمی ماند
هوش مصنوعی: در دوران پیری، انسان تنها به یاد شوق و لذتی از زندگی میافتد که دیگر از آن باقی نمانده است. خواب و خوشیهای جوانی در یادش میماند، اما در نهایت، از زندگی چیز زیادی برای او نمیماند.