گنجور

غزل شمارهٔ ۳۱۵۸

زنقش آرزو دل پاک گردیدن نمی داند
امل هر جا بساطی چید بر چیدن نمی داند
تن آسانی دل بیدار را از حق کند غافل
که تا ساکن نگردد پای، خوابیدن نمی داند
غرض از دیده بیناست فرق بیش و کم از هم
چه حاصل از ترازویی که سنجیدن نمی داند؟
گهر سرمایه نخوت نگردد سیر چشمان را
حباب ما ز قرب بحر بالیدن نمی داند
مکن ز افسانه خوانی تلخ بر خود خواب شیرین را
که چشم ما به شکر خواب چسبیدن نمی داند
نمی آید بهم دست زرافشان اهل همت را
گل خورشید تابان غنچه گردیدن نمی داند
منه ز آسودگی تهمت به دل کز ناتوانیها
به روی بستر این بیمار غلطیدن نمی داند
مپرس احوال دنیای خراب از آخرت جویان
که سیل از شوق دریا پیش پا دیدن نمی داند
قساوت پرده بینایی دل می شود صائب
که چشم آیینه بی زنگار پوشیدن نمی داند

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زنقش آرزو دل پاک گردیدن نمی داند
امل هر جا بساطی چید بر چیدن نمی داند
هوش مصنوعی: زنی که آرزوهایش را در دل دارد، از مفهوم پاک شدن دل بی‌خبر است. او هر جا که بساطی فراهم کند، نمی‌داند که چگونه باید آن را جمع کند.
تن آسانی دل بیدار را از حق کند غافل
که تا ساکن نگردد پای، خوابیدن نمی داند
هوش مصنوعی: دل بیدار و آگاه از حقیقت، به خاطر تن‌آسانی و راحت‌طلبی، از مسائل واقعی غافل می‌شود. تا وقتی که انسان در جایی ساکن و بی‌حرکت نماند، نمی‌تواند به خواب برود و از واقعیت‌ها دور شود.
غرض از دیده بیناست فرق بیش و کم از هم
چه حاصل از ترازویی که سنجیدن نمی داند؟
هوش مصنوعی: هدف از بینش درست این است که تفاوت میان کم و زیاد را درک کنیم. چه فایده‌ای دارد از ترازویی که نمی‌تواند درست اندازه‌گیری کند استفاده کنیم؟
گهر سرمایه نخوت نگردد سیر چشمان را
حباب ما ز قرب بحر بالیدن نمی داند
هوش مصنوعی: جواهر ارزشمندی نیست که به خاطر آن بخواهیم خود را بالا ببریم؛ چشمان ما همچون حبابی هستند و از عمق دریا نمی‌توانند بالا بیایند و رشد کنند.
مکن ز افسانه خوانی تلخ بر خود خواب شیرین را
که چشم ما به شکر خواب چسبیدن نمی داند
هوش مصنوعی: خودت را در خواب‌های شیرین غرق نکن، چرا که داستان‌های تلخ را می‌دانی و چشم‌هایمان به راحتی نمی‌توانند از زیبایی خواب‌ها دست بکشند.
نمی آید بهم دست زرافشان اهل همت را
گل خورشید تابان غنچه گردیدن نمی داند
هوش مصنوعی: افرادی که عزم و اراده قوی دارند، زیاد به یکدیگر دست نمی‌دهند و نمی‌توانند مانند گل‌های آفتاب‌گردان، به سمت خورشید گرایش پیدا کنند.
منه ز آسودگی تهمت به دل کز ناتوانیها
به روی بستر این بیمار غلطیدن نمی داند
هوش مصنوعی: نگذار که خیال بی‌دردسری دلت را آزرده کند، زیرا این ناتوانی‌ها مانع از آن می‌شود که این بیمار بر روی بستر خود راحت بچرخد.
مپرس احوال دنیای خراب از آخرت جویان
که سیل از شوق دریا پیش پا دیدن نمی داند
هوش مصنوعی: از کسانی که به دنبال آخرت هستند، از حال و هوای این دنیای خراب نپرس، چرا که آن‌ها به قدری شوق دریا را در دل دارند که دیگر به مشکلات جاری توجهی نمی‌کنند.
قساوت پرده بینایی دل می شود صائب
که چشم آیینه بی زنگار پوشیدن نمی داند
هوش مصنوعی: سخت‌دلی باعث می‌شود که دل نتواند به‌خوبی ببیند، زیرا چشم‌های پاک و بدون غبار نمی‌توانند به درستی ببینند.