غزل شمارهٔ ۳۱۵۵
بهار عارض او را به سامان کس نمی داند
بغیر از رنگ و بویی زین گلستان کس نمی داند
خدا داند چها در پیرهن دارد نگار من
ره باغ ارم را جز سلیمان کس نمی داند
قیاسی می کنند این ساده لوحان از ید بیضا
قماش ساعد سیمین جانان کس نمی داند
تماشای تو دارد بی نیاز از سیر عالم را
در ایام تو راه باغ و بستان کس نمی داند
چه جای لاله رخساران، که در عهد حجاب تو
گل نشکفته را هم پاکدامان کس نمی داند
بود در پرده شب عیشها شب زنده داران را
حضور دل در آن زلف پریشان کس نمی داند
بغیر از چشم بیمارش که دارد گوشه دردی
ز اهل دید، قدر دردمندان کس نمی داند
زبان طوطی نوحرف را آیینه می فهمد
عیار خط بغیر از چشم حیران کس نمی داند
زبان نبض را دست مسیحا خوب می یابد
رگ جان سخن را جز سخندان کس نمی داند
دل خون گشته خود را سراغ از عشق می گیرم
که جز خورشید جای لعل در کان کس نمی داند
زشاهان سخن رس رتبه افکار صائب را
بغیر از شاه والاجاه ایران کس نمی داند
به سیم قلب نستانند خوبان دل زما صائب
درین کشور بهای ماه کنعان کس نمی داند
غزل شمارهٔ ۳۱۵۴: چه شد قدر مرا گر چرخِ دونپرور نمیداند؟غزل شمارهٔ ۳۱۵۶: چه شد گر خصم بداختر بهای من نمی داند؟
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بهار عارض او را به سامان کس نمی داند
بغیر از رنگ و بویی زین گلستان کس نمی داند
هوش مصنوعی: بهار چهره او را هیچکس به درستی نمیشناسد و فقط از زیبایی و عطری که در این گلستان وجود دارد، میتوان این را فهمید.
خدا داند چها در پیرهن دارد نگار من
ره باغ ارم را جز سلیمان کس نمی داند
هوش مصنوعی: خدا میداند چه رازهایی در دل محبوب من نهفته است و هیچکس، جز سلیمان، راه ورود به باغ ارم را نمیشناسد.
قیاسی می کنند این ساده لوحان از ید بیضا
قماش ساعد سیمین جانان کس نمی داند
هوش مصنوعی: این افراد نا آگاه به سادگی مقایسههایی میکنند که هیچ کس از ویژگیهای منحصر به فرد و جادوی وجود محبوب واقعی آگاهی ندارد.
تماشای تو دارد بی نیاز از سیر عالم را
در ایام تو راه باغ و بستان کس نمی داند
هوش مصنوعی: دیدن تو به قدری لذتبخش است که انسان را از دیدن دنیا بینیاز میکند. در زمان تو، هیچکس نمیداند چگونه میتوان راهی به باغ و بستان پیدا کرد.
چه جای لاله رخساران، که در عهد حجاب تو
گل نشکفته را هم پاکدامان کس نمی داند
هوش مصنوعی: در این بیت به زیبایی و پاکدامنی چهره های زیبا اشاره شده است. می گوید که در زمانهای که حجاب و محدودیت وجود دارد، حتی گلهایی که هنوز شکوفا نشدهاند، نیز مورد قضاوت قرار نمیگیرند، و کسی از پاکی آنها خبر ندارد. به طور کلی، به لطافت و ظرافت زیبایی و همچنین به عدم شناخت واقعی از آنها پرداخته شده است.
بود در پرده شب عیشها شب زنده داران را
حضور دل در آن زلف پریشان کس نمی داند
هوش مصنوعی: در دل شب، لذتهایی برای شبزندهداران وجود دارد که هیچکس از آنها خبردار نیست و در سایهی زلفهای آشفته، احساسات و تجربیات آنان پنهان است.
بغیر از چشم بیمارش که دارد گوشه دردی
ز اهل دید، قدر دردمندان کس نمی داند
هوش مصنوعی: جز چشم بیمارش که در گوشهای از درد اهل بینش را میبیند، هیچکس درد دردمندان را نمیشناسد و قدر آن را درک نمیکند.
زبان طوطی نوحرف را آیینه می فهمد
عیار خط بغیر از چشم حیران کس نمی داند
هوش مصنوعی: زبان طوطی نوآموز را آیینه درک میکند و جز به چشمان حیران هیچکس از ویژگیهای خط خبر ندارد.
زبان نبض را دست مسیحا خوب می یابد
رگ جان سخن را جز سخندان کس نمی داند
هوش مصنوعی: زبان، مانند نبضی که مسیحا خوب تشخیص میدهد، توانایی درک عمیقترین احساسات و افکار را دارد. اما درک حقیقت و عمق کلام تنها برای کسانی که خود سخنور هستند ممکن است.
دل خون گشته خود را سراغ از عشق می گیرم
که جز خورشید جای لعل در کان کس نمی داند
هوش مصنوعی: دل شکسته و غمگینم را به عشق میسپارم، چرا که هیچکس جز خورشید نمیداند که در دل من چه گرمی و زیبایی وجود دارد.
زشاهان سخن رس رتبه افکار صائب را
بغیر از شاه والاجاه ایران کس نمی داند
هوش مصنوعی: هیچکس به جز پادشاه والا مقام ایران، جایگاه و اهمیت سخنان و افکار پادشاهان را نمیداند.
به سیم قلب نستانند خوبان دل زما صائب
درین کشور بهای ماه کنعان کس نمی داند
هوش مصنوعی: خوبان به راحتی بر دلهای ما تسلط دارند، اما در این دیار هیچکس نمیداند که ارزش زیبایی و عشق چقدر است.