گنجور

غزل شمارهٔ ۳۱۵

چه گردیدی گره، تخمی پی فردا بکار اینجا
به دامن از ندامت قطره چندی ببار اینجا
کف افسوس ازین دریای پرگوهر مبر با خود
ز گوهر چون صدف لبریز کن جیب و کنار اینجا
گره تا می توانی باز کرد از کار محتاجان
چو بیکاران به ناخن گردن خود را مخار اینجا
به شمع موم ممکن نیست زین ظلمت برون رفتن
به آه گرم دود از خرمن هستی برآر اینجا
ز آغوش کفن چون گل صبوحی کرده برخیزی
دو روزی گر توانی صبر کردن بر خمار اینجا
نگیرد هیچ کس در دامن محشر گریبانت
اگر دامان خود را جمع سازی غنچه وار اینجا
به شرم موشکافان قیامت برنمی آیی
نظر کن از سر دقت به پشت و روی کار اینجا
ز روی شاهدان غیب خجلت می کشی فردا
ز گرد جسم کن آیینه دل بی غبار اینجا
اگر خواهی که بستر از گل بی خار سازندت
مکن زنهار روی خود ترش از زخم خار اینجا
ترا در بوته گل بهر آن دادند این مهلت
که سیم ناقص خود را کنی کامل عیار اینجا
نصیب تلخکامان است صائب میوه جنت
دو روزی همچو مردان بر جگر دندان فشار اینجا

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چه گردیدی گره، تخمی پی فردا بکار اینجا
به دامن از ندامت قطره چندی ببار اینجا
هوش مصنوعی: به چه روزی افتاده‌ای که دیگر نمی‌توانی به آینده امید داشته باشی؟ به اینجا بیا و از دلخوری و پشیمانی‌ات کمی اشک بریز.
کف افسوس ازین دریای پرگوهر مبر با خود
ز گوهر چون صدف لبریز کن جیب و کنار اینجا
هوش مصنوعی: از این دریای پُر از زیبایی و ارزش، افسوس نخور و غم نداشته باش. بلکه مثل یک صدف، خود را پر از زیبایی کن و با خود از این لحظات گرانبها ببریم.
گره تا می توانی باز کرد از کار محتاجان
چو بیکاران به ناخن گردن خود را مخار اینجا
هوش مصنوعی: تا جایی که می‌توانی، مشکلات و نیازهای دیگران را حل کن و به آن‌ها کمک کن. اما خودت را در این کار هدر نکن و از خودت غافل نشو.
به شمع موم ممکن نیست زین ظلمت برون رفتن
به آه گرم دود از خرمن هستی برآر اینجا
هوش مصنوعی: شمعی که در این تاریکی قرار دارد، نمی‌تواند به راحتی از این ظلمت خارج شود. بنابراین، با یک آه گرم، باید از وجود آن دود برخیزد و محیط را روشن کند.
ز آغوش کفن چون گل صبوحی کرده برخیزی
دو روزی گر توانی صبر کردن بر خمار اینجا
هوش مصنوعی: از آغوش کفن، مانند گلی که در صبحگاه بیدار می‌شود، برخیز و اگر می‌توانی دو روزی صبر کن تا بر خمار و حال ناچیز اینجا فائق آيی.
نگیرد هیچ کس در دامن محشر گریبانت
اگر دامان خود را جمع سازی غنچه وار اینجا
هوش مصنوعی: هیچ کس در روز قیامت دامن تو را نمی‌گیرد، اگر خود را مانند یک غنچه جمع و مرتب کنی و آمادگی لازم را داشته باشی.
به شرم موشکافان قیامت برنمی آیی
نظر کن از سر دقت به پشت و روی کار اینجا
هوش مصنوعی: به خاطر دقت و تیزبینی قضاوتگران روز قیامت، از خود شرمنده می‌شوی. خوب نگاه کن به جزئیات و با دقت به کارهای خود در این دنیا توجه کن.
ز روی شاهدان غیب خجلت می کشی فردا
ز گرد جسم کن آیینه دل بی غبار اینجا
هوش مصنوعی: از روی کسانی که همیشه هستند و از غیب نگاه می‌کنند، شرمنده می‌شوی. فردا، از آلودگی جسم خود در آیینه دل که باید بی‌غبار باشد، خجالت می‌کشی.
اگر خواهی که بستر از گل بی خار سازندت
مکن زنهار روی خود ترش از زخم خار اینجا
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی زندگی‌ات بدون مشکلات و دردسر باشد، نباید به خاطر زخم‌های گذشته، ناراحتی و تلخی به چهره‌ات بیافزایی.
ترا در بوته گل بهر آن دادند این مهلت
که سیم ناقص خود را کنی کامل عیار اینجا
هوش مصنوعی: به تو فرصتی داده‌اند تا در این دنیا، مثل یک گل درخشان و زیبا به کمال برسی و نقص‌هایت را برطرف کنی و به تمامیت و زیبایی لازم دست پیدا کنی.
نصیب تلخکامان است صائب میوه جنت
دو روزی همچو مردان بر جگر دندان فشار اینجا
هوش مصنوعی: افرادی که تلخی و سختی را تجربه می‌کنند، مانند صائب، این حقیقت را می‌دانند که دستاوردهای زودگذر و خوشی‌های دنیا شبیه به میوه بهشتی هستند. در این دنیا، افراد باید با صبر و تحمل، دردها و مشکلات را به جان بخرند، درست مانند مردانی که با قدرت و استقامت بر مشکلات غلبه می‌کنند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۱۵ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1401/04/24 19:06
خ م

به ثروت‌ها به حشمت‌ها حکومت ها که بید اینجا

مبندی دل نسیمی را که یک لحظه دمید اینجا