غزل شمارهٔ ۳۱۴
کدامین برق جولان گوشه ابرو نمود اینجا؟
که آتش زیر پا دارند دلها همچو عود اینجا
مکش سر از خط فرمان که گردون بلند اختر
ندارد فرصت خاریدن سر از سجود اینجا
به دلتنگی شدم خرسند ازین گلزار، تا دیدم
چه خونها خورد گل تا عقده ای از دل گشود اینجا
درین دریای گوهر خیز نومیدی نمی باشد
غنی شد چون صدف هر کس دهان خود گشود اینجا
شکست از ساده لوحی شهپر پرواز روحم را
به من از دوستان هر کس که روی دل نمود اینجا
گر از مجمر گذاری بند آهن بر سراپایش
محال است این که یک دم بیش ماند بوی عود اینجا
نپاشیده است ای صیاد تا از هم سراپایت
کمندی می توانی ساختن زین تار و پود اینجا
ازان پیوسته چون پرگار می گردم به گرد دل
که وقتی جلوه گاه آن پری رخسار بود اینجا
درین عالم سبکدستی رباید گوی از میدان
که خود را از میان مردم عالم ربود اینجا
سرت تا هست، تخم سجده ای در خاک کن صائب
که دارد سرفرازی ها در آن عالم، سجود اینجا
غزل شمارهٔ ۳۱۳: نه هر کس سر برون با تیغ و خنجر می برد اینجاغزل شمارهٔ ۳۱۵: چه گردیدی گره، تخمی پی فردا بکار اینجا
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کدامین برق جولان گوشه ابرو نمود اینجا؟
که آتش زیر پا دارند دلها همچو عود اینجا
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف تأثیر جذابیت و زیبایی چشمان کسی میپردازد که در آن، اشاره به برقی در ابرو و زیبایی خاصی دارد. این زیبایی به حدی است که دلها را میسوزاند و شوق و اشتیاقی عمیق ایجاد میکند، همانند آتش زیر خاکستر که همیشه شعلهوری پنهان دارد. در واقع، زیبایی این شخص باعث ایجاد احساسات قوی و دلآشوب در دیگران میشود.
مکش سر از خط فرمان که گردون بلند اختر
ندارد فرصت خاریدن سر از سجود اینجا
هوش مصنوعی: سر خود را از خط فرمان بیرون نیاور، زیرا آسمان بلند ستارهای ندارد که فرصتی برای خودنمایی در سجده کردن به تو بدهد.
به دلتنگی شدم خرسند ازین گلزار، تا دیدم
چه خونها خورد گل تا عقده ای از دل گشود اینجا
هوش مصنوعی: به خاطر دلتنگیام، از این باغ خوشحال شدم، زیرا وقتی دیدم برای شکوفهزدن گلها چه زحمتها و رنجهایی کشیده شده، حس کردم که چقدر در دل انسانها آرزوها و خواستهها وجود دارد که باید بیان شوند.
درین دریای گوهر خیز نومیدی نمی باشد
غنی شد چون صدف هر کس دهان خود گشود اینجا
هوش مصنوعی: در این دریا که پر از گنجها و نعمتهاست، هیچکس نباید ناامید باشد. هر کسی که خود را باز کند و از تواناییهایش استفاده کند، میتواند به ثروت و موفقیت برسد.
شکست از ساده لوحی شهپر پرواز روحم را
به من از دوستان هر کس که روی دل نمود اینجا
هوش مصنوعی: شکست من ناشی از سادگی و بیخبر بودن خودم است. پرواز روحم را به من نشان میدهد، هر کسی که در اینجا دلش را باز کرده و خود را به من نزدیک کرده است.
گر از مجمر گذاری بند آهن بر سراپایش
محال است این که یک دم بیش ماند بوی عود اینجا
هوش مصنوعی: اگر ذغال داغی بر سر او قرار گیرد، امکان ندارد که بوی عود برای مدت طولانی در این جا بماند.
نپاشیده است ای صیاد تا از هم سراپایت
کمندی می توانی ساختن زین تار و پود اینجا
هوش مصنوعی: ای صیاد، تا زمانی که از تمام اجزای وجودت نتوانی کناری بسازی، اینجا نپاشیده است.
ازان پیوسته چون پرگار می گردم به گرد دل
که وقتی جلوه گاه آن پری رخسار بود اینجا
هوش مصنوعی: من به طور مکرر مانند پرگار به دور دل خود میچرخم، زیرا وقتی که چهره آن معشوق نمایان میشود، اینجا حضور دارد.
درین عالم سبکدستی رباید گوی از میدان
که خود را از میان مردم عالم ربود اینجا
هوش مصنوعی: در این دنیا، فردی که بیتوجهی و سهلانگاری دارد، مانند کسی است که در میدان مسابقه، توپ را از میدان خارج میکند، زیرا او خود را از جمع افراد دور میکند.
سرت تا هست، تخم سجده ای در خاک کن صائب
که دارد سرفرازی ها در آن عالم، سجود اینجا
هوش مصنوعی: تا زمانی که زندگی میکنی، به خاک سجده کن و در مقام humility قرار بگیر، زیرا سجده کردن در این دنیا باعث میشود که در جهان دیگری به مقام والا و سربلندی برسی.