گنجور

غزل شمارهٔ ۳۱۲۸

حصاری آدمی را به ز همواری نمی‌باشد
دعای جوشنی چون ترک خونخواری نمی‌باشد
مرا از خانه زنبور آتش دیده، روشن شد
که حسن عاقبت با مردم‌آزاری نمی‌باشد
سبکباری به مقصد می‌رساند زود رهرو را
سفر را سنگ راهی چون گرانباری نمی‌باشد
جرس بی‌جا گلوی خود ز افغان پاره می‌سازد
ره خوابیده را امید بیداری نمی‌باشد
نشد هرکس عزیز از خواری دوران نیندیشد
یتیمان را خطر از خط بیزاری نمی‌باشد
ز شعر تر بزن بر روی خواب‌آلودگان آبی
که در روی زمین خیری چنین جاری نمی‌باشد
ز خاکستر دل آیینه تاریک روشن شد
که می‌گوید سفیدی در سیه‌کاری نمی‌باشد؟
ندارم گرچه غمخواری درین وحشت‌سرا شادم
که در هرجا طبیبی نیست بیماری نمی‌باشد
ز بی‌دردی تو خرج آشنایان می‌شوی صائب
وگرنه همدمی چون ناله و زاری نمی‌باشد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حصاری آدمی را به ز همواری نمی‌باشد
دعای جوشنی چون ترک خونخواری نمی‌باشد
هوش مصنوعی: آدمی را نمی‌توان به سادگی از بدی‌ها و آسیب‌ها محافظت کرد، زیرا دعا و نیایش نمی‌تواند جایگزین ترک کردن رفتارهای ناپسند یا خوی خونخواری شود.
مرا از خانه زنبور آتش دیده، روشن شد
که حسن عاقبت با مردم‌آزاری نمی‌باشد
هوش مصنوعی: با دیدن آتش در کندوی زنبورها، متوجه شدم که پایان خوب و خوشی در زندگی با آزار دادن دیگران به دست نمی‌آید.
سبکباری به مقصد می‌رساند زود رهرو را
سفر را سنگ راهی چون گرانباری نمی‌باشد
هوش مصنوعی: سبک‌بار بودن باعث می‌شود که مسافر سریع‌تر به مقصد برسد، زیرا سنگینی و بار زیاد سفر را سخت و دشوار می‌کند.
جرس بی‌جا گلوی خود ز افغان پاره می‌سازد
ره خوابیده را امید بیداری نمی‌باشد
هوش مصنوعی: زنگ خطر بی‌جهت به صدا در می‌آید و به خاطر آوازش، خواب را بر هم می‌زند. در این حال، امید بیداری و به حرکت درآمدن در راهی که خوابیده است، وجود ندارد.
نشد هرکس عزیز از خواری دوران نیندیشد
یتیمان را خطر از خط بیزاری نمی‌باشد
هوش مصنوعی: هر کسی که در این دنیا به مقام و عزتی رسیده، نباید فراموش کند که در برابر سختی‌ها نمی‌تواند بی‌خیال باشد. یتیمان و ناتوانان همیشه در خطر هستند و نباید طعنه و بی‌احترامی به آن‌ها رواج یابد.
ز شعر تر بزن بر روی خواب‌آلودگان آبی
که در روی زمین خیری چنین جاری نمی‌باشد
هوش مصنوعی: بر روی خواب‌آلودگان شعری تازه بگو، آبی که در روی زمین جاری است، چنین خیری ندارد.
ز خاکستر دل آیینه تاریک روشن شد
که می‌گوید سفیدی در سیه‌کاری نمی‌باشد؟
هوش مصنوعی: دل در خاموشی و دردهایش به چیزی بدل شده که در دل تاریکی، نوری پیدا شده است. این نور به ما می‌گوید که هیچ سفیدی و روشنی در کارهای نا درست و تاریک وجود ندارد.
ندارم گرچه غمخواری درین وحشت‌سرا شادم
که در هرجا طبیبی نیست بیماری نمی‌باشد
هوش مصنوعی: هرچند در این دنیای تاریک و پر از غم، کسی نیست که به من دلداری بدهد، اما من خوشحالم که اگر بیماری وجود نداشته باشد، طبیب هم لازم نیست.
ز بی‌دردی تو خرج آشنایان می‌شوی صائب
وگرنه همدمی چون ناله و زاری نمی‌باشد
هوش مصنوعی: اگر تو دلی از درد و رنج نداشته باشی، فقط به خاطر آشنایان خود را به نمایش می‌گذاری و گرنه هیچ همدمی شبیه به ناله و اندوه نخواهد بود.