غزل شمارهٔ ۳۱۱۴
بهار زندگانی با خزان همدوش می باشد
گل این بوستان خمیازه آغوش می باشد
دوامی نیست حسن نازپروردان بستان را
که خون لاله و گل هفته ای در جوش می باشد
به تلخی تا نکرد از خواب شیرین پشه بیدارم
ندانستم که نیشی لازم هر نوش می باشد
مکن ای خرمن گل سرکشی با ما تهیدستان
که این اوراق را شیرازه از آغوش می باشد
نباشد دیده های شرمگین را بهره از روزی
تهی چشمی زنعمت قسمت سرپوش می باشد
مرا از خانه زنبور شهد این نکته روشن شد
که چون افتاد منزل مختصر، پرنوش می باشد
زجوش باده تا شد خشت خم سیراب، دانستم
که رزق خاکساران باده سرجوش می باشد
سراپا چشم شو تا دامن مطلب به دست آری
که زر چون حلقه گردد جای او در گوش می باشد
ببند از گفتگو لب تا دلت روشن شود صائب
که این آیینه را صیقل لب خاموش می باشد
غزل شمارهٔ ۳۱۱۳: گل بی خار را شبنم زچشم شور می باشدغزل شمارهٔ ۳۱۱۵: دل بیآرزو آسوده از تشویش میباشد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بهار زندگانی با خزان همدوش می باشد
گل این بوستان خمیازه آغوش می باشد
هوش مصنوعی: زندگی مانند فصلی است که بهار و خزان در کنار هم قرار دارند. گلهای این باغ نشاندهندهی خواب و انتظار هستند.
دوامی نیست حسن نازپروردان بستان را
که خون لاله و گل هفته ای در جوش می باشد
هوش مصنوعی: زیبایی و تازگی محبوبان همیشه پایدار نیست، زیرا زیبایی گلها و لالهها همواره در حال تغییر و افول است و این دوران زیبایی طولانی نیست.
به تلخی تا نکرد از خواب شیرین پشه بیدارم
ندانستم که نیشی لازم هر نوش می باشد
هوش مصنوعی: تا زمانی که پشه خواب شیرینم را تلخ نکرد، نفهمیدم که برای هر لذتی باید بهایی پرداخت.
مکن ای خرمن گل سرکشی با ما تهیدستان
که این اوراق را شیرازه از آغوش می باشد
هوش مصنوعی: ای گل، با ما بیبضاعتها سرسختی نکن. زیرا این نوشتهها و زندگی ما به عشق و محبت وابسته است.
نباشد دیده های شرمگین را بهره از روزی
تهی چشمی زنعمت قسمت سرپوش می باشد
هوش مصنوعی: چشمان شرمگین و متواضع هیچ بهرهای از روزی ندارند و نعمت و روزی به افرادی که با چشم سرپوشیده به آن نگاه میکنند، میرسد.
مرا از خانه زنبور شهد این نکته روشن شد
که چون افتاد منزل مختصر، پرنوش می باشد
هوش مصنوعی: وقتی که به خانه زنبور رفتم و شهد آن را چشیدم، متوجه شدم که در مکانهای کم حجم و مختصر، گاهی چیزهای ارزشمندی وجود دارد.
زجوش باده تا شد خشت خم سیراب، دانستم
که رزق خاکساران باده سرجوش می باشد
هوش مصنوعی: از جوشیدن شراب و پر شدن جام، آگاه شدم که زندگی ستمدیدگان و خاکیان نیز از همین شرابِ لبریز شکل میگیرد.
سراپا چشم شو تا دامن مطلب به دست آری
که زر چون حلقه گردد جای او در گوش می باشد
هوش مصنوعی: تمام وجودت را به تماشا و دیدن اختصاص بده تا بتوانی به مقصود و خواستهات برسی، زیرا ارزش واقعی مانند طلاست که در گوش به صورت حلقه درآمده است.
ببند از گفتگو لب تا دلت روشن شود صائب
که این آیینه را صیقل لب خاموش می باشد
هوش مصنوعی: برای اینکه دل تو روشن و روشنتر شود، بهتر است از صحبت کردن بازبمانی. چون این آیینه تنها با خاموشی و سکوت میتواند جلا بگیرد و شفاف شود.