گنجور

غزل شمارهٔ ۳۱۰

مشو از نفس ایمن تا توانی آرمید آنجا
که بیم این جهانی، می شود یکسر امید آنجا
مگیر آرام اینجا، تا توانی آرمید آنجا
که هر کس گشت کاهل، روی آسایش ندید آنجا
ندارم با سیه کاری ز محشر بیم رسوایی
که از خجلت نخواهد نامه من شد سفید آنجا
ازان خون بر سر تیغ شهادت می شود اینجا
که چون گل، سرخ رو از خاک می خیزد شهید آنجا
غریبی ناگوار از قطع اسباب است بر مردم
نبیند روی غربت هر که رخت خود کشید آنجا
نخورد اینجا ز غفلت هر که روی دست از دنیا
نخواهد از ندامت پشت دست خود گزید آنجا
ز خاموشی گذارد هر که اینجا بر جگر دندان
به جنت می تواند رفت بی گفت و شنید آنجا
کسی کز سایه اش اینجا نیاسود آتشین مغزی
کجا در سایه طوبی تواند واکشید آنجا؟
چو خود را یافتی، در توست هر مطلب که می جویی
به خود هر کس رسید اینجا، به آسانی رسید آنجا
ز دل باشد، گشادی هست اگر در حشر جانها را
که عقل از اندرون خانه می دارد کلید آنجا
مشو صائب ز آه و ناله غافل تا نفس داری
که آه سرد اینجا، سایه ها دارد ز بید آنجا

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مشو از نفس ایمن تا توانی آرمید آنجا
که بیم این جهانی، می شود یکسر امید آنجا
هوش مصنوعی: هرگز در زندگی به خودت مطمئن نباش و خواب راحت نیا. جایی که در این دنیا نگران هستی، می‌تواند به امید و آرامش واقعی تبدیل شود.
مگیر آرام اینجا، تا توانی آرمید آنجا
که هر کس گشت کاهل، روی آسایش ندید آنجا
هوش مصنوعی: اینجا را رها کن و سعی کن آرامش را در جایی دیگر پیدا کنی، جایی که افرادی که تنبلی کردند هرگز راحتی و آسایش را ندیدند.
ندارم با سیه کاری ز محشر بیم رسوایی
که از خجلت نخواهد نامه من شد سفید آنجا
هوش مصنوعی: من نگران رسوایی‌ام در روز قیامت نیستم، زیرا اگر نامه‌ام را ببینند، از شرم و حیا آن را به رنگ سفید درمی‌آورند.
ازان خون بر سر تیغ شهادت می شود اینجا
که چون گل، سرخ رو از خاک می خیزد شهید آنجا
هوش مصنوعی: این شعر به تصویر کشیدن لحظاتی از جانفشانی و ایثار است. خون شهیدان، مانند گلی سرخ، از زمین می‌روید و زیباترین جلوه‌های زندگی را به نمایش می‌گذارد. این نشان‌دهنده‌ی آن است که جان‌باختن در راه حق و حقیقت، باعث زنده ماندن یاد و نام آن‌ها می‌شود و همچنان در دل‌ها و زمین زندگی جریان دارد.
غریبی ناگوار از قطع اسباب است بر مردم
نبیند روی غربت هر که رخت خود کشید آنجا
هوش مصنوعی: غریبی و بی‌کسی از آنجا شروع می‌شود که انسان وسایل و ابزارهایش را ترک کند. کسی که در آن مکان، لوازم خود را برمی‌دارد، دیگر روی غریبی را نخواهد دید.
نخورد اینجا ز غفلت هر که روی دست از دنیا
نخواهد از ندامت پشت دست خود گزید آنجا
هوش مصنوعی: هر کس که نخواهد از دنیا بی‌غفلت و بی‌خیالی زندگی کند، باید مراقب باشد، زیرا در غیر این صورت ممکن است بعداً به خاطر اشتباهاتش دچار پشیمانی شود و خود را سرزنش کند.
ز خاموشی گذارد هر که اینجا بر جگر دندان
به جنت می تواند رفت بی گفت و شنید آنجا
هوش مصنوعی: هر کس که در اینجا از سکوت و تحمل صبر کند، می‌تواند بدون نیاز به سخن و گوش دادن، به بهشت برسد.
کسی کز سایه اش اینجا نیاسود آتشین مغزی
کجا در سایه طوبی تواند واکشید آنجا؟
هوش مصنوعی: کسی که از سایه‌ی خود در اینجا راحت نشده، چگونه ممکن است در سایه‌ی درخت طوبی که آتشین مغزی دارد، آرامش پیدا کند؟
چو خود را یافتی، در توست هر مطلب که می جویی
به خود هر کس رسید اینجا، به آسانی رسید آنجا
هوش مصنوعی: وقتی خود را بشناسی، همه آنچه را که به دنبالش هستی در درون خود خواهی یافت. هر کس که به این درک برسد، به راحتی به مقصودش خواهد رسید.
ز دل باشد، گشادی هست اگر در حشر جانها را
که عقل از اندرون خانه می دارد کلید آنجا
هوش مصنوعی: اگر دل آزاد باشد، در روز قیامت جان‌ها راحت خواهند بود، زیرا عقل در دل همچون کلیدی است که دروازه آنجا را باز می‌کند.
مشو صائب ز آه و ناله غافل تا نفس داری
که آه سرد اینجا، سایه ها دارد ز بید آنجا
هوش مصنوعی: تا زمانی که زنده‌ای، به آه و ناله و غم‌ها غافل نباش؛ زیرا در اینجا صدای سردی وجود دارد که نشانه مضطربانه‌ها و بیچارگی‌هاست. آنجا در سایه‌ها، ناله‌ها و دردهای ناشی از این غم‌ها به جای خود می‌رسند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۱۰ به خوانش عندلیب