گنجور

غزل شمارهٔ ۳۰۷۷

نگار نوخطی رام نگاه صید بندم شد
عجب آهوی مشکینی گرفتار کمندم شد
دم عیسی کند کار دم شمشیر با جانم
گوارا بس که درد او به جان دردمندم شد
من آن آتش نوا مرغم که در هر دامی افتادم
به دفع دیده بد دانه اش یکسر سپندم شد
درین مدت که چون آب روان در پایش افتادم
چه غیر از بار دل حاصل از ان سرو بلندم شد؟
منم آن غنچه دلگیر باغ آفرینش را
که خواب نرگس مخمور تلخ از زهر خندم شد
تلاش چاه بیش از جاه دارم چون مه کنعان
که از افتادگیها پایه عزت بلندم شد
زهربندی به آن پیمان گسل افزود پیوندم
زتیغ او جدا هر چند صائب بندبندم شد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نگار نوخطی رام نگاه صید بندم شد
عجب آهوی مشکینی گرفتار کمندم شد
هوش مصنوعی: چشم‌های زیبا و تازه‌نفس او مانند آهوهایی است که به دام می‌افتند. عجب اینجا ست که من نیز به این زیبایی دل باخته و در دام عشق او گرفتار شده‌ام.
دم عیسی کند کار دم شمشیر با جانم
گوارا بس که درد او به جان دردمندم شد
هوش مصنوعی: لحظه‌ای که عیسی جان می‌بخشد، مانند ضربه شمشیر بر جانم تحمل‌پذیر است، زیرا درد او بر درد من العان تسلط دارد.
من آن آتش نوا مرغم که در هر دامی افتادم
به دفع دیده بد دانه اش یکسر سپندم شد
هوش مصنوعی: من پرنده‌ای هستم که در آتش melodies می‌خوانم و هر بار که در دام افتادم، تمام توانم را صرف دور کردن نگاه بد و ناپاک می‌کنم.
درین مدت که چون آب روان در پایش افتادم
چه غیر از بار دل حاصل از ان سرو بلندم شد؟
هوش مصنوعی: در این زمان که به پای او مانند آب روان فرود آمدم، چه چیزی جز باری که از عشق او بر دلم نشسته به دست نیاوردم؟
منم آن غنچه دلگیر باغ آفرینش را
که خواب نرگس مخمور تلخ از زهر خندم شد
هوش مصنوعی: من همان گلبرگ ناراحت باغ زندگی هستم که خواب تلخ و غم‌انگیزی از نرگس معطر را به خاطر زهر خنده‌ام تجربه کرده‌ام.
تلاش چاه بیش از جاه دارم چون مه کنعان
که از افتادگیها پایه عزت بلندم شد
هوش مصنوعی: من بیشتر از آن که به مقام و جایگاه فکر کنم، به تلاش و زحمت اهمیت می‌دهم. مانند ماهی که در چاه است و با وجود سختی‌ها و دشواری‌ها، به خاطر تلاش و صبرش به علو و بزرگی دست یافته‌ام.
زهربندی به آن پیمان گسل افزود پیوندم
زتیغ او جدا هر چند صائب بندبندم شد
هوش مصنوعی: عهد و پیمانی که داشتیم، به خطری تبدیل شد و من از او جدا شدم، هرچند که دلم به خاطر این جدایی درد می‌کند.