غزل شمارهٔ ۳۰۶۵
زروی لاله رنگت آب رونق از چمنها شد
گل بی خار در عهد تو خار پیرهنها شد
اگر شام غریبان نسخه از زلف تو بردارد
همه صاحبدلان آواره خواهند از وطنها شد
ندارد راه کثرت در حریم وحدت یوسف
حجاب دیده کوتاه بینان پیرهنها شد
دل بی آرزو را دامن پاک از هوا گیرد
زروشن گوهری گستاخ شبنم در چمنها شد
قدم بیرون منه تا ممکن است از گوشه عزلت
که عمر شمع صرف اشک و آه از انجمنها شد
گوارا باد صحبتها به نقد وقت نشناسان
که ما را کنج عزلت خوشتر از کنج دهنها شد
چو دام زیر خاک آید به چشم خلق هر سطری
زبس گرد کسادی پرده روی سخنها شد
ز زهر تلخکامی سبز شد بال و پرم صائب
که چون طوطی مرا گفتار نقل انجمنها شد
غزل شمارهٔ ۳۰۶۴: فروغ حسن یار از چهره گلزار پیدا شدغزل شمارهٔ ۳۰۶۶: اگر ناقص به روشن گوهری واصل تواند شد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زروی لاله رنگت آب رونق از چمنها شد
گل بی خار در عهد تو خار پیرهنها شد
هوش مصنوعی: رنگ زیبای چهرهات باعث شده است که چمنها سرشار از زندگی و طراوت شوند و در دوران تو، گلها بدون خار رشد کنند و خارها از لباسها کنار بروند.
اگر شام غریبان نسخه از زلف تو بردارد
همه صاحبدلان آواره خواهند از وطنها شد
هوش مصنوعی: اگر شبهای غریب، نقش زیباییهای زلف تو را ببیند، همه خوبیمردان از سرزمینهای خود آواره و دور خواهند شد.
ندارد راه کثرت در حریم وحدت یوسف
حجاب دیده کوتاه بینان پیرهنها شد
هوش مصنوعی: در دنیای وحدت و یگانگی، راهی برای تعدد و کثرت وجود ندارد. مانند یوسف که به خاطر حجاب و کوتاه بینی برخی، در پوششهای مختلف پنهان شده است.
دل بی آرزو را دامن پاک از هوا گیرد
زروشن گوهری گستاخ شبنم در چمنها شد
هوش مصنوعی: دل بی آرزو مانند جامهای پاک و خالی از هوس، میتواند به خوبی از زیباییها و خوبیهای زندگی بهرهبرداری کند. همچون گوهری درخشان و شجاع که در میان قطرات شبنم بر گلها درخشش دارد، دل انسان نیز در میان زیباییهای طبیعت میدرخشد.
قدم بیرون منه تا ممکن است از گوشه عزلت
که عمر شمع صرف اشک و آه از انجمنها شد
هوش مصنوعی: از جایی که به دوری و تنهایی نشستهای، قدمت را بیرون بگذار و به اجتماع بپیوند، زیرا عمرت مثل شمع در حال سوختن سپری شده و فقط در اندوه و گریه گذشته است.
گوارا باد صحبتها به نقد وقت نشناسان
که ما را کنج عزلت خوشتر از کنج دهنها شد
هوش مصنوعی: بگذارید گفتوگوها لذتبخش باشد برای کسانی که ارزش زمان را نمیدانند، چون ما در گوشهی تنهاییمان از حرفهای بیمحتوا و بیفایده بهتر میدانیم.
چو دام زیر خاک آید به چشم خلق هر سطری
زبس گرد کسادی پرده روی سخنها شد
هوش مصنوعی: زمانی که دامنههای زیر خاک به چشم مردم نمایان میشود، هر کلمهای به خاطر نبودن رونق و کسادی، مانند پردهای بر روی سخنان قرار میگیرد.
ز زهر تلخکامی سبز شد بال و پرم صائب
که چون طوطی مرا گفتار نقل انجمنها شد
هوش مصنوعی: از تلخی ناکامیام، بال و پرم سبز و سرسبز شد. صائب، مانند طوطی که داستانهای محافل را نقل میکند، من هم سخنانی را به زبان میآورم.