غزل شمارهٔ ۳۰۶۲
هلال عید از گردون زنگاری هویدا شد
پی بیرون شد از دریای غم کشتی مهیا شد
زماه نو چنان شد صیقلی آیینه دلها
که هر کس هر چه در دل داشت بی مانع هویدا شد
به از روشندلی تیر شهابی نیست شیطان را
که شد باریک زاهد تا هلال عید پیدا شد
به ساغرهای پی در پی مرا دریاب ای ساقی
که بر تن پوست خشک از زهد خشکم همچو مینا شد
به چندین چشم بر گردون هلال عید می جستم
زموج باده چندین ماه نو یکبار پیدا شد
به صد رنگینی طاوس بیرون آمد از خلوت
بط می گرچه چندی از نظر پنهان چو عنقا شد
به یک ناخن گره نتوان گشود از عقده مشکل
دل عالم زماه عید حیرانم که چون وا شد
چو بوی گل که از بسیاری برگ گل افزاید
زماه روزه حسن دختر رز عالم آرا شد
نگردد ساز چون قانون عشرت می پرستان را؟
که مضراب دگر صائب زماه نو مهیا شد
غزل شمارهٔ ۳۰۶۱: به دلهای فگار آن لعل روشن گوهر آویزدغزل شمارهٔ ۳۰۶۳: زپیری حرص دنیا نفس طامع را دو بالا شد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هلال عید از گردون زنگاری هویدا شد
پی بیرون شد از دریای غم کشتی مهیا شد
هوش مصنوعی: ماه نو عید از آسمان تاریک نمایان شد و کشتی مملو از شادی و خوشحالی از دریای غم خارج گردید.
زماه نو چنان شد صیقلی آیینه دلها
که هر کس هر چه در دل داشت بی مانع هویدا شد
هوش مصنوعی: از زمان ظهور ماه نو، دلها مانند آینهای صاف و شفاف شدند، به طوری که هر کس احساسات و افکارش را بدون هیچ مانعی به راحتی نشان داد.
به از روشندلی تیر شهابی نیست شیطان را
که شد باریک زاهد تا هلال عید پیدا شد
هوش مصنوعی: بهتر از روشندلی، وجود تیر شهابی نیست. شیطان که به خاطر زاهد باریک شده است، تا زمان رویت هلال عید، خودش را پنهان کرده بود.
به ساغرهای پی در پی مرا دریاب ای ساقی
که بر تن پوست خشک از زهد خشکم همچو مینا شد
هوش مصنوعی: ای ساقی، مرا با پر کردن مداوم لیوانها دریاب، زیرا که بر تنم پوست خشک و زهد و پارسایی وجود دارد و این وضعیت مرا همانند مینا، شکسته و آسیبدیده کرده است.
به چندین چشم بر گردون هلال عید می جستم
زموج باده چندین ماه نو یکبار پیدا شد
هوش مصنوعی: در جستجوی هلال عید، به چشمهای زیادی از آسمان نگاه میکردم، اما تنها یک بار، آن ماه نو که در جریان بادهها بود، نمایان شد.
به صد رنگینی طاوس بیرون آمد از خلوت
بط می گرچه چندی از نظر پنهان چو عنقا شد
هوش مصنوعی: طلایی رنگی مانند طاووس از مکان پنهانی خود بیرون آمد، هرچند مدتی از دید پنهان بود مانند موجود افسانهای عنقا.
به یک ناخن گره نتوان گشود از عقده مشکل
دل عالم زماه عید حیرانم که چون وا شد
هوش مصنوعی: با یک ناخن نمیتوان گرهای را باز کرد، همانطور که نمیتوان از مشکلات دل به راحتی عبور کرد. در روز عید، در حیرت هستم که این قفلها چگونه باز خواهند شد.
چو بوی گل که از بسیاری برگ گل افزاید
زماه روزه حسن دختر رز عالم آرا شد
هوش مصنوعی: مثل بویی که از جمع شدن گلها به وجود میآید، در روزهای خوش و سرشار از زیبایی، دختر زیبای باغ گلها جلوهگر شده است.
نگردد ساز چون قانون عشرت می پرستان را؟
که مضراب دگر صائب زماه نو مهیا شد
هوش مصنوعی: آیا ساز نمی چرخد چون قانون خوشی ها و لذت جویان است؟ که سازی دیگر برای صائب در زمان نو آماده شده است.