غزل شمارهٔ ۳۰۵۹
زیاد آن ستمگر از رخ من رنگ می ریزد
دل این شیشه نازک زنام سنگ می ریزد
نمی دانم چه می سازد درین بستانسرا دیگر
که از گل باز معمار بهاران رنگ می ریزد
نبیند زرد رویی در خزان از تنگدستیها
در ایام خزان هر کس می گلرنگ می ریزد
مترس از ناله ما بیدلان ای دشمن ایمان
که اول بیجگر از خود سلاح جنگ می ریزد
بلای آسمانی توبه کرد از مردم آزاری
همان زان نرگس نیلوفری نیرنگ می ریزد
دل دیوانه من سرمه چشم غزالان شد
هنوز از دست و دامن کودکان را سنگ می ریزد
مگر کوتاهیی دیده است از زلف دراز خود؟
که رنگ تازه ای حسن از خط شبرنگ می ریزد
نباشد یک نفس بی فتنه ای چشم کبود او
بلا پیوسته از گردون مینا رنگ می ریزد
نباشد یک نفس بی فتنه ای چشم کبود او
بلا پیوسته از گردون مینا رنگ می ریزد
چه رنگینی دهد مشاطه آن دست نگارین را؟
که خون بیگناهانش مدام از چنگ می ریزد
زدست ممسکان آید به سختی خرده ای بیرون
زروی سخت آهن این شرار از سنگ می ریزد
به طوفان می دهد موج حلاوت خاک را صائب
اگر زین گونه شکر زان دهان تنگ می ریزد
غزل شمارهٔ ۳۰۵۸: غمی هر دم به دل از سینه صد چاک می ریزدغزل شمارهٔ ۳۰۶۰: اگر در دام او اشکی دل دیوانه می ریزد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زیاد آن ستمگر از رخ من رنگ می ریزد
دل این شیشه نازک زنام سنگ می ریزد
هوش مصنوعی: زیاد آن ظالم از چهره من رنگ میپاشد و دل این شیشه ظریف به خاطر نام سنگین میشکند.
نمی دانم چه می سازد درین بستانسرا دیگر
که از گل باز معمار بهاران رنگ می ریزد
هوش مصنوعی: نمیدانم چه شگفتیهایی در این باغ رخ خواهد داد، چرا که معمار بهار با رنگ گلها در حال خلق زیباییهای تازه است.
نبیند زرد رویی در خزان از تنگدستیها
در ایام خزان هر کس می گلرنگ می ریزد
هوش مصنوعی: در فصل پاییز که همه چیز به زردی و خشکی میگراید و غم و تنگدستی غالب میشود، کسی نمیتواند در این زمان، رنگ و بویی از شادابی و زیبایی ببیند. اما هر کس که دلش شاد است و روحش سرزنده، میتواند به رغم این همه رخوت و غم، زیباییها را به نمایش بگذارد و گلهای رنگارنگی از خود بریزد.
مترس از ناله ما بیدلان ای دشمن ایمان
که اول بیجگر از خود سلاح جنگ می ریزد
هوش مصنوعی: ای دشمن ایمان، از ناله و گلهگذاری ما نترس، زیرا کسی که دل و جگر از خود خالی کرده، نخستین سنگر و سلاح جنگ را به خود میریزد.
بلای آسمانی توبه کرد از مردم آزاری
همان زان نرگس نیلوفری نیرنگ می ریزد
هوش مصنوعی: مصیبت و بلاهای آسمانی از آزار و آذیت مردم دست کشیده است، و همینطور گلی به نام نرگس نیلوفری، فریب را پخش میکند.
دل دیوانه من سرمه چشم غزالان شد
هنوز از دست و دامن کودکان را سنگ می ریزد
هوش مصنوعی: دل بیقرار من، مانند سرمهای برای چشمان غزالان میشود و هنوز هم از دلش نمیتواند خود را کنترل کند، به طوری که به سمت کودکان سنگ میافکند.
مگر کوتاهیی دیده است از زلف دراز خود؟
که رنگ تازه ای حسن از خط شبرنگ می ریزد
هوش مصنوعی: آیا زلف بلند او کوتاه شده است؟ چون که زیبایی تازهای از خطوطی که به رنگ شبرنگ هستند، میریزد.
نباشد یک نفس بی فتنه ای چشم کبود او
بلا پیوسته از گردون مینا رنگ می ریزد
هوش مصنوعی: هرگز لحظهای نیست که فتنهای وجود نداشته باشد. چشمان کبود او همیشه در درد و رنج هستند و بلا از آسمان همچون رنگی در مینا، به طور مداوم میبارد.
نباشد یک نفس بی فتنه ای چشم کبود او
بلا پیوسته از گردون مینا رنگ می ریزد
هوش مصنوعی: در هر لحظه از زندگی، مشکل و چالش وجود دارد و چشمهای کبود او نشاندهنده درد و رنجی است که به طور مداوم بر او میرسد. رنگ مینا، نازک و لطیف است و از آسمان به زمین میریزد، از این رو نشاندهنده رنج و سختیهای پیوسته اوست.
چه رنگینی دهد مشاطه آن دست نگارین را؟
که خون بیگناهانش مدام از چنگ می ریزد
هوش مصنوعی: آرایشگر آن دستان زیبا چه زیبایی به آنها میبخشد؟ در حالی که خون بیگناهان به طور مداوم از چنگ آنها میریزد.
زدست ممسکان آید به سختی خرده ای بیرون
زروی سخت آهن این شرار از سنگ می ریزد
هوش مصنوعی: دست میلههای سخت مثل آهن، برای رهایی از فشار ممسکان، به زحمت توانسته است تکهای بیاورد. این شعلههایی که از سنگ خارج میشوند، نشاندهندهی عزم و ارادهای قوی است.
به طوفان می دهد موج حلاوت خاک را صائب
اگر زین گونه شکر زان دهان تنگ می ریزد
هوش مصنوعی: طوفان میتواند برای خاک شیرینی و حلاوتی به ارمغان بیاورد، اگر اینطور باشد که شکر از دهان تنگی به بیرون بریزد و طعم خوبش پخش شود.