گنجور

غزل شمارهٔ ۳۰۵۷

کجا خون مرا آن ساقی طناز می ریزد؟
که خون شیشه در ساغر به چندین ناز می ریزد
چه خواهد کرد گاه جلوه مستانه، حیرانم
سهی سروی که با خودداری از وی ناز می ریزد
کدامین تنگ ظرف آمد به این عشرت سرا یارب
که ساقی باده از ساغر به مینا باز می ریزد
ندارد صرفه ای با بی پروبالان در افتادن
زخون کبک، رنگ قتل خود شهباز می ریزد
ندارد در دل معشوق اگر عاشق ره پنهان
که در دل غنچه را این خرده های راز می ریزد؟
به این افتادگی، دارم هوای سرو بالایی
که نقش از بال مرغان سبک پرواز می ریزد
در ایام خزان چون جمع سازد خویش را صائب؟
گلی کز بار از لرزیدن آواز می ریزد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کجا خون مرا آن ساقی طناز می ریزد؟
که خون شیشه در ساغر به چندین ناز می ریزد
هوش مصنوعی: سوالی مطرح می‌کند که آن ساقی ماهر و زیبا کجا خون من را می‌ریزد؟ چرا که او با ناز و طنازی خاصی، شیشه را با خون رنگین می‌کند.
چه خواهد کرد گاه جلوه مستانه، حیرانم
سهی سروی که با خودداری از وی ناز می ریزد
هوش مصنوعی: در لحظه‌ای که زیبایی‌های دلربا و جذاب خود را به نمایش می‌گذارد، من مبهوت و گیج شده‌ام. درخت سرو بلند و زیبا که از عشق و جذبه‌اش خودداری می‌کند، با ناز و فریبایی خاصی به اطرافش زیبایی می‌افشاند.
کدامین تنگ ظرف آمد به این عشرت سرا یارب
که ساقی باده از ساغر به مینا باز می ریزد
هوش مصنوعی: کدامین ظرف کوچک است که در این جای خوش گذرانی، ای پروردگار، ساقی در حال ریختن باده از لیوان به مینا است؟
ندارد صرفه ای با بی پروبالان در افتادن
زخون کبک، رنگ قتل خود شهباز می ریزد
هوش مصنوعی: بهتر است با کسانی که بی‌محابا و بی‌ملاحظه هستند، درگیر نشویم؛ زیرا در این درگیری‌ها، ممکن است زیان بیشتری ببینیم و خود را در شرایط خطرناکی قرار دهیم.
ندارد در دل معشوق اگر عاشق ره پنهان
که در دل غنچه را این خرده های راز می ریزد؟
هوش مصنوعی: اگر معشوق در دل خودش جایی برای عشق ندارد، پس چگونه می‌توان در دل او به‌طور پنهانی نفوذ کرد؟ درست مثل این که رازهای کوچک را در دل غنچه‌ می‌ریزند.
به این افتادگی، دارم هوای سرو بالایی
که نقش از بال مرغان سبک پرواز می ریزد
هوش مصنوعی: به خاطر این احساس تواضع و افتادگی که دارم، به یاد سرو بلند و زیبایی افتاده‌ام که نشانه‌ای از پرواز پرندگان سبک‌پرواز را به یاد می‌آورد.
در ایام خزان چون جمع سازد خویش را صائب؟
گلی کز بار از لرزیدن آواز می ریزد
هوش مصنوعی: در روزهای پاییزی، چطور می‌تواند شاعر مثل صائب خود را جمع و جمع کند؟ گلی که به خاطر سنگینی بار، از ترس می‌لرزد و گلبرگ‌هایش می‌ریزد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۰۵۷ به خوانش فاطمه زندی