گنجور

غزل شمارهٔ ۳۰۵۶

مسلسل حرف از آن مژگان خوش تقریر می‌ریزد
سخن زین خامه فولاد چون زنجیر می‌ریزد
مخور بر دل مرا تا برخوری زان چهره نوخط
که از لرزیدن من جوهر از شمشیر می‌ریزد
چه گل‌ها می‌توان چید از دل بی‌طاقت عاشق
در آن محفل که رنگ از چهره تصویر می‌ریزد
سلامت خواهی از چشم بدان، سر در گریبان کش
که از گردن‌فرازی بر هدف‌ها تیر می‌ریزد
نه از نازست اگر کم حرف افتاده است لب‌هایش
قلم چون تنگ شق افتد رقم زو دیر می‌ریزد
تو سنگین دل به جوی شیر قانع نیستی، ورنه
به قدر حاجت از پستان قسمت شیر می‌ریزد
ز حیرانی به دندان می‌گزی انگشت گستاخی
اگر دانی چه‌ها از خامه تقدیر می‌ریزد
مرا بگذار با ویرانی ای معمار سنگین‌دل
که رنگ از روی من ز اندیشه تعمیر می‌ریزد
من عاجز کنم چون از علایق جمع دامن را؟
که رنگ آتش از این خار دامنگیر می‌ریزد
مکش تیغ زبان صائب به هر بیهوده‌گفتاری
که از عاجزکشی‌ها این دم شمشیر می‌ریزد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مسلسل حرف از آن مژگان خوش تقریر می‌ریزد
سخن زین خامه فولاد چون زنجیر می‌ریزد
هوش مصنوعی: حرف و سخن از چشمان زیبا و دلنشین او سرازیر می‌شود، مانند رشته‌های زنجیر که از این قلم محکم و استوار جاری می‌گردد.
مخور بر دل مرا تا برخوری زان چهره نوخط
که از لرزیدن من جوهر از شمشیر می‌ریزد
هوش مصنوعی: دلم را آزرده نکن، که اگر بر من بخندی، از چهره‌ی زیبات به قدری تحت تأثیر قرار می‌گیرم که مانند قطرات طلا از شمشیر می‌ریزد.
چه گل‌ها می‌توان چید از دل بی‌طاقت عاشق
در آن محفل که رنگ از چهره تصویر می‌ریزد
هوش مصنوعی: در آن محفل، عاشقی که دلش تاب و توان ندارد، چگونه می‌تواند از احساساتش گل‌های زیبایی بچیند؛ چرا که حالتی غمگین و رنگ باخته دارد.
سلامت خواهی از چشم بدان، سر در گریبان کش
که از گردن‌فرازی بر هدف‌ها تیر می‌ریزد
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی سلامت بمانی، به چشمان خود نگاه کن و به درون خود برو. زیرا افرادی که خود را بالا می‌دانند، به راحتی به اهداف دیگران آسیب می‌زنند.
نه از نازست اگر کم حرف افتاده است لب‌هایش
قلم چون تنگ شق افتد رقم زو دیر می‌ریزد
هوش مصنوعی: اگر لب‌های او کم‌حرف شده‌اند، به خاطر ناز او نیست. بلکه وقتی که چیزها به تنگی و محدودیت می‌افتند، آنچه باید گفته شود، دیرتر بیان می‌شود.
تو سنگین دل به جوی شیر قانع نیستی، ورنه
به قدر حاجت از پستان قسمت شیر می‌ریزد
هوش مصنوعی: تو که با دل سنگین خود راضی به جوی شیر نیستی، در حالی که اگر بخواهی، به اندازه نیازت از شیر پستان سرازیر می‌شود.
ز حیرانی به دندان می‌گزی انگشت گستاخی
اگر دانی چه‌ها از خامه تقدیر می‌ریزد
هوش مصنوعی: از شدت حیرت و گیجی، انگشت خود را به دندان می‌زنم. اگر بدانی، ببین که چه چیزهایی از قلم سرنوشت بر زمین می‌ریزد.
مرا بگذار با ویرانی ای معمار سنگین‌دل
که رنگ از روی من ز اندیشه تعمیر می‌ریزد
هوش مصنوعی: مرا در ویرانی‌هایم تنها بگذار ای معمار بی‌احساس، چرا که فکر تجدید ساختن، رنگ و روح مرا از چهره‌ام می‌پرد.
من عاجز کنم چون از علایق جمع دامن را؟
که رنگ آتش از این خار دامنگیر می‌ریزد
هوش مصنوعی: من در برابر دلبستگی‌ها و وابستگی‌ها احساس ناتوانی می‌کنم، چرا که مانند آتش، آفت‌ها و مشکلات از این علاقه‌ها به من آسیب می‌زند.
مکش تیغ زبان صائب به هر بیهوده‌گفتاری
که از عاجزکشی‌ها این دم شمشیر می‌ریزد
هوش مصنوعی: زبان خود را برای گفتن هر حرف بی‌فایده‌ای به کار نبر، زیرا این نوع سخن گفتن، به مانند شمشیری است که به نابخردی‌ها آسیب می‌زند.