گنجور

غزل شمارهٔ ۳۰۵۴

گل اندامی که در پیراهن من خار می ریزد
به خرمن گل به جیب و دامن اغیار می ریزد
نه کم ظرفی است گر زیر و زبر سازم دو عالم را
که می در جامم از کیفیت دیدار می ریزد
بساط جوهری گردد زمین هر جا به حرف آید
زبس رنگین سخن زان لعل گوهربار می ریزد
بود مست زپا افتاده ای هر نقش پای تو
زبس سرو ترا کیفیت از رفتار می ریزد
صدف را می رسد لاف جوانمردی درین دریا
که زیر تیغ از لب گوهر شهوار می ریزد
دویی نبود میان کفر و دین در عالم وحدت
دل تسبیح از بگسستن زنار می ریزد
من آن نخل برومندم در اقلیم جنون صائب
که بر من سنگ دایم از در و دیوار می ریزد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گل اندامی که در پیراهن من خار می ریزد
به خرمن گل به جیب و دامن اغیار می ریزد
هوش مصنوعی: گلی که در پیراهن من می‌افتد، در میان دیگران و در جایی که نباید، پخش می‌شود و به آن‌ها نیز می‌رسد.
نه کم ظرفی است گر زیر و زبر سازم دو عالم را
که می در جامم از کیفیت دیدار می ریزد
هوش مصنوعی: اگر ظرف من کم باشد، فرقی نمی‌کند که دو جهان را به هم بریزم؛ زیرا کیفیت دیدار، شراب را در جام من می‌ریزد.
بساط جوهری گردد زمین هر جا به حرف آید
زبس رنگین سخن زان لعل گوهربار می ریزد
هوش مصنوعی: هر کجا که گفتگو و سخن را خوب به راه اندازیم، زمین مانند بساط جواهر می‌شود و از آن جا که سخنان دلنشین و رنگارنگی جاری می‌شود، همچون الماس و گوهرهای قیمتی در دل می‌ریزد.
بود مست زپا افتاده ای هر نقش پای تو
زبس سرو ترا کیفیت از رفتار می ریزد
هوش مصنوعی: شخصی که مست شده و نمی‌تواند خود را کنترل کند، به خاطر زیبایی و رفتار تو تحت تأثیر قرار گرفته و هر نقشی که بر زمین می‌زند، نشان‌دهنده تأثیر عمیق تو بر اوست.
صدف را می رسد لاف جوانمردی درین دریا
که زیر تیغ از لب گوهر شهوار می ریزد
هوش مصنوعی: در این دریا، صدفی که درونش گوهرهایی از زیبایی و ارزش دارد، به خود می‌بالد و از شجاعت و جوانمردی حرف می‌زند، در حالی که تحت فشار و خطر قرار دارد و زیباترین جواهراتش را با دل و جان به نمایش می‌گذارد.
دویی نبود میان کفر و دین در عالم وحدت
دل تسبیح از بگسستن زنار می ریزد
هوش مصنوعی: در عالم وحدت، هیچ تفاوتی میان کفر و دین وجود ندارد. زمانی که دل به وحدت پیوسته باشد، مانند تسبیحی است که دانه‌هایش از هم جدا می‌شوند و نمی‌توان آن را به مذهب خاصی وابسته کرد.
من آن نخل برومندم در اقلیم جنون صائب
که بر من سنگ دایم از در و دیوار می ریزد
هوش مصنوعی: من مانند نخیله‌ای بلند هستم که در سرزمین دیوانگی قرار دارم و دائما در معرض سنگ‌هایی هستم که از همه طرف به من می‌ریزند.