گنجور

غزل شمارهٔ ۳۰۵۱

تلاش نام داری چون نگین تن در سیاهی ده
که این داغ از جبین نامداران برنمی خیزد
زفیض چشم تر چون رشته در گوهر نهان گشتم
که می گوید گهر از چشمه ساران برنمی خیزد؟
چه سازد سعی دهقان چون زمین افتاد ناقابل؟
به می خشکی زطبع سبحه داران برنمی خیزد
چنان افسرده شد هنگامه اهل جهان صائب
که گلبانگ نشاط از میگساران برنمی خیزد
غبار من زسیل نوبهاران برنمی خیزد
چو من افتاده ای از خاکساران بر نمی خیزد
به یک پیمانه سرشار می بازم دو عالم را
چو من دریادلی از خوش قماران برنمی خیزد
به هویی می توان افلاک را زیر و زبر کردن
جوانمردی زسلک خرقه داران بر نمی خیزد
شود چون خرمن گل روزی آتش، گرانجانی
که چون شبنم سبک از لاله زاران برنمی خیزد
سپند خام بیجا در میان می افکند خود را
درین محفل صدا از بیقراران برنمی خیزد
به همت می توان طی کرد این دشت پر آتش را
جگرداری میان نی سواران برنمی خیزد
ندارد پرده انصاف گوش باغبان، ورنه
چو من رنگین نوایی از هزاران برنمی خیزد
به خون سایه خود پنجه رنگین می کنم چون گل
به خشم من پلنگ از کوهساران برنمی خیزد
تلاش نام داری چون نگین تن در سیاهی ده
که این داغ از جبین نامداران برنمی خیزد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تلاش نام داری چون نگین تن در سیاهی ده
که این داغ از جبین نامداران برنمی خیزد
هوش مصنوعی: اگر تو در تلاش و کوشش باشی، مانند نگینی در میان تاریکی‌ها درخشان می‌شوی. این نشان و اثر، تنها از پیشانی بزرگمردان برنمی‌آید و همت و تلاش توست که آن را به وجود می‌آورد.
زفیض چشم تر چون رشته در گوهر نهان گشتم
که می گوید گهر از چشمه ساران برنمی خیزد؟
هوش مصنوعی: بخاطر اشک چشم، مانند رشته‌ای در درون گوهر پنهان شدم. چه کسی می‌گوید که گوهر از چشمه‌های جاری برنمی‌خیزد؟
چه سازد سعی دهقان چون زمین افتاد ناقابل؟
به می خشکی زطبع سبحه داران برنمی خیزد
هوش مصنوعی: دهقان چه می‌تواند بکند وقتی که زمینش به ناچیزی افتاده است؟ می‌گفتن که روح خشک کسانی که به ریاضت‌های دینی مشغولند، از سرشت خود آن‌ها جان نمی‌گیرد.
چنان افسرده شد هنگامه اهل جهان صائب
که گلبانگ نشاط از میگساران برنمی خیزد
هوش مصنوعی: در جو جامعه، به قدری غم و ناامیدی حاکم شده است که حتی صدای شاداب و سرخوشی از می‌نوشان هم بلند نمی‌شود.
غبار من زسیل نوبهاران برنمی خیزد
چو من افتاده ای از خاکساران بر نمی خیزد
هوش مصنوعی: غبار و گرد و غبار من از هوای بهار بلند نمی‌شود، همان‌طور که فردی که از جمع مردم عادی به زمین افتاده، دوباره بلند نمی‌شود.
به یک پیمانه سرشار می بازم دو عالم را
چو من دریادلی از خوش قماران برنمی خیزد
هوش مصنوعی: به خاطر یک لیوان پر از شراب، دنیا را رها می‌کنم؛ زیرا کسی به مانند من که لبریزو شجاع باشد، از این خوشگذرانی‌ها دست نمی‌کشد.
به هویی می توان افلاک را زیر و زبر کردن
جوانمردی زسلک خرقه داران بر نمی خیزد
هوش مصنوعی: با یک فریاد می‌توان جهان را تحت‌الشعاع قرار داد، اما شجاعت و دل‌آوری از افرادی که فقط به ظاهر و پوشش خود افتخار می‌کنند، برنمی‌خیزد.
شود چون خرمن گل روزی آتش، گرانجانی
که چون شبنم سبک از لاله زاران برنمی خیزد
هوش مصنوعی: وقتی روزی آتش بر خرمن گل‌ها بیفتد، سنگینی این آتش مانند گران‌جانی است که به آرامی و نرمی، همچون شبنم از لاله‌زارها برنمی‌خیزد.
سپند خام بیجا در میان می افکند خود را
درین محفل صدا از بیقراران برنمی خیزد
هوش مصنوعی: در این محفل، شخصی بی‌دلیل و بدون هدف حضور دارد و صدایی از کسانی که مضطرب هستند به گوش نمی‌رسد.
به همت می توان طی کرد این دشت پر آتش را
جگرداری میان نی سواران برنمی خیزد
هوش مصنوعی: با اراده و تلاش می‌توان از این بیابان سوزان عبور کرد، اما شجاعت و دلیری در میان سوارکاران نایافت می‌شود.
ندارد پرده انصاف گوش باغبان، ورنه
چو من رنگین نوایی از هزاران برنمی خیزد
هوش مصنوعی: باغبان در پس پرده انصاف، بی‌توجه است؛ وگرنه صدایی رنگین و زیبا، مانند صدای من، از هزاران می‌تواند بلند شود.
به خون سایه خود پنجه رنگین می کنم چون گل
به خشم من پلنگ از کوهساران برنمی خیزد
هوش مصنوعی: زمانی که عواطف و احساسات من را بیان می‌کنم، مانند گل که به رنگ خون درمی‌آید، پلنگ در برابر خشم من از بالای کوه‌ها ترسیده و جرات نمی‌کند حرکت کند.
تلاش نام داری چون نگین تن در سیاهی ده
که این داغ از جبین نامداران برنمی خیزد
هوش مصنوعی: تلاش کن تا نام بزرگی به دست آوری، زیرا این زینت در دنیای پرافتخار تنها بر جبهه‌های نام‌آوران نمایان می‌شود.

حاشیه ها

1399/12/27 18:02
فتوحی رودمعجنی

ابیات غزل به همریخته است.
بیت مطلع در ردیف 4 است