گنجور

غزل شمارهٔ ۳۰۴۹

که می نالد که آه از جان شیدا برنمی خیزد؟
که می سوزد که دود از خرمن ما برنمی خیزد؟
عبث ای ابر زحمت می دهی دریای رحمت را
به صد طوفان غبار از خاطر ما برنمی خیزد
غبار خاطری دایم به چشم پرده می پوشد
که می گوید که گرد از روی دریا برنمی خیزد؟
اگر از عرش افتد کس، امید زیستن دارد
کسی کز طاق دل افتاد از جا برنمی خیزد
کدامین شب خیال خال او در سینه می آید
که مانند سپند از جا سویدا برنمی خیزد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

که می نالد که آه از جان شیدا برنمی خیزد؟
که می سوزد که دود از خرمن ما برنمی خیزد؟
هوش مصنوعی: کیست که از درد دل شیدا ناله می‌زند و کسی صدای او را نمی‌شنود؟ کیست که دلی سوخته دارد و دودش از آتش درونش بلند نمی‌شود؟
عبث ای ابر زحمت می دهی دریای رحمت را
به صد طوفان غبار از خاطر ما برنمی خیزد
هوش مصنوعی: بیهوده است ای ابر که با زحمت خود، دریای رحمت را به طوفان‌ها دچار می‌سازی، زیرا هیچ غباری از خاطر ما پاک نمی‌شود.
غبار خاطری دایم به چشم پرده می پوشد
که می گوید که گرد از روی دریا برنمی خیزد؟
هوش مصنوعی: همواره در ذهن من احساساتی وجود دارد که مانند غباری بر چشمم نشسته و مانع دیدن وضوح می‌شود. این احساسات به من می‌گویند که چطور ممکن است دریا سطحی صاف و بدون گرد و غبار داشته باشد؟
اگر از عرش افتد کس، امید زیستن دارد
کسی کز طاق دل افتاد از جا برنمی خیزد
هوش مصنوعی: اگر کسی از مقام بلندش سقوط کند، باز هم امکان دارد که زنده بماند؛ اما کسی که از دلش دچار افت شود و ناکام بماند، دیگر نمی‌تواند به حالت قبلی خود برگردد.
کدامین شب خیال خال او در سینه می آید
که مانند سپند از جا سویدا برنمی خیزد
هوش مصنوعی: کدام شب است که یاد آن معشوق در دل من می‌افتد و مانند آتش سرکش نمی‌تواند از جای خود بلند شود؟