غزل شمارهٔ ۳۰۲۸
مرا صد آه یکبار از دل صد چاک می خیزد
به قدر شق سیاهی از زبان خامه می ریزد
صفای ظاهر از دل کی زداید زنگ باطن را؟
همان دود از نهاد شمع کافوری سیه خیزد
به تردستی زبان خصم را کوتاه کن از خود
که خار تر به دامن راهرو را کمتر آویزد
سیاهی کی برد رخت سفید از طینت زاهد؟
همان دود از نهاد شمع کافوری سیه خیزد
نظر بر صبح دارد گریه شبخیز من صائب
که انجم تخم خود را در زمین پاک می ریزد
غزل شمارهٔ ۳۰۲۷: کدامین روز بر حالم دل خارا نمی سوزد؟غزل شمارهٔ ۳۰۲۹: غبار تیره بختی از دهان شکوه می خیزد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرا صد آه یکبار از دل صد چاک می خیزد
به قدر شق سیاهی از زبان خامه می ریزد
هوش مصنوعی: دل من از شدت درد و غم به شدت ناله می کند و این ناله به اندازهای است که مثل رنگ سیاه جوهر بر روی کاغذ ریخته میشود.
صفای ظاهر از دل کی زداید زنگ باطن را؟
همان دود از نهاد شمع کافوری سیه خیزد
هوش مصنوعی: آیا زیبایی ظاهری میتواند کثیفی و زشتی درون را پاک کند؟ همانطور که دود سیاه از شمعی که عطر خوش کافور دارد برمیخیزد.
به تردستی زبان خصم را کوتاه کن از خود
که خار تر به دامن راهرو را کمتر آویزد
هوش مصنوعی: با مهارت و زیرکی، بر دشمنان خود چیره شو و زبان آنها را به محبت و ادب کوتاه کن، تا کمتر دچار دشواری و آسیب شوی.
سیاهی کی برد رخت سفید از طینت زاهد؟
همان دود از نهاد شمع کافوری سیه خیزد
هوش مصنوعی: سیاهی نمیتواند زرق و برق سفیدی را از وجود زاهد بگیرد. همانطور که از شمعی که کافور در آن وجود دارد، دود سیاه برمیخیزد.
نظر بر صبح دارد گریه شبخیز من صائب
که انجم تخم خود را در زمین پاک می ریزد
هوش مصنوعی: چشمان من صبح را مینگرد و در دل شب اشک میریزد. زیرا ستارگان، نور خود را مانند تخمی در خاک پاک میکارند.