گنجور

غزل شمارهٔ ۳۰۲۷

کدامین روز بر حالم دل خارا نمی سوزد؟
ز اشک آتشینم دامن صحرا نمی سوزد
کدامین روز اشک من به دریا روی می آرد؟
که همچون شمع، ماهی در دل دریا نمی سوزد
بود دلسردیی لازم کمال عشقبازی را
که عاشق تا به کام دل نسوزد وا نمی سوزد
من گریان سراپا سوختم از داغ تنهایی
که می گوید در آتش چوب تر تنها نمی سوزد؟
اگر نه آتش سوزنده دست آموز می گردد
چرا دست کسی از ساغر صهبا نمی سوزد؟
نمی گردد به گردش فیض چون پروانه هر ساعت
کسی چون شمع تا در پرده شبها نمی سوزد
درین بستانسرا سرو سرافرازی نمی یابم
که همچون شمع سبز از رشک آن بالا نمی سوزد
اگر نه آشتی داده است ساقی جنگجویان را
چرا از آتش می پنبه مینا نمی سوزد؟
دلیل صافی عشق است خاموشی و حیرانی
که در روغن نمک تا هست بی غوغا نمی سوزد
زخورشید قیامت مشرب عاشق چه غم دارد؟
که داغ لاله هرگز سینه صحرا نمی سوزد
چه پروا دارد از دمسردی اغیار داغ ما؟
گل خورشید عالمتاب از سر ما نمی سوزد
نهال طور در آب و عرق غرق است از خجلت
زرشک کلک صائب نیشکر تنها نمی سوزد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کدامین روز بر حالم دل خارا نمی سوزد؟
ز اشک آتشینم دامن صحرا نمی سوزد
هوش مصنوعی: هر روز که می‌گذرد، دردی در دل من وجود دارد که بی‌وقفه مرا می‌آزارد. حتی با اشک‌های سوزان من، دامن طبیعت هم تحت تأثیر قرار نگرفته و نمی‌سوزد.
کدامین روز اشک من به دریا روی می آرد؟
که همچون شمع، ماهی در دل دریا نمی سوزد
هوش مصنوعی: کدام روز است که اشک‌هایم به دریا می‌ریزد؟ چرا که مثل شمع، ماهی در دل دریا نمی‌سوزد.
بود دلسردیی لازم کمال عشقبازی را
که عاشق تا به کام دل نسوزد وا نمی سوزد
هوش مصنوعی: برای رسیدن به کمال در عشق، گاهی باید دلسردی را تجربه کرد. زیرا یک عاشق تا زمانی که به تمام آرزوهای دلش نرسد، نمی‌تواند به طور کامل بسوزد و عاشقانه بیفتد.
من گریان سراپا سوختم از داغ تنهایی
که می گوید در آتش چوب تر تنها نمی سوزد؟
هوش مصنوعی: من به شدت از درد تنهایی گریان هستم و احساس می‌کنم مانند چوب تر که در آتش نمی‌سوزد، در این وضعیت تنها باقی مانده‌ام.
اگر نه آتش سوزنده دست آموز می گردد
چرا دست کسی از ساغر صهبا نمی سوزد؟
هوش مصنوعی: اگر آتش به سادگی قابل کنترل باشد، پس چرا دست کسی که مشغول نوشیدن شراب است نمی‌سوزد؟
نمی گردد به گردش فیض چون پروانه هر ساعت
کسی چون شمع تا در پرده شبها نمی سوزد
هوش مصنوعی: هیچ‌کس مانند پروانه‌ای که هر لحظه دور می‌گردد، به فیض و نعمت در گردش نیست؛ بلکه مانند شمعی است که فقط در تاریکی شب می‌سوزد و روشن می‌شود.
درین بستانسرا سرو سرافرازی نمی یابم
که همچون شمع سبز از رشک آن بالا نمی سوزد
هوش مصنوعی: در این باغ، درخت سروی را نمی‌بینم که مانند شمع سبز، از حسادت آن بالاتر به خود بگیرد و بسوزد.
اگر نه آشتی داده است ساقی جنگجویان را
چرا از آتش می پنبه مینا نمی سوزد؟
هوش مصنوعی: اگر ساقی جنگجویان را به صلح و آرامش رسانده، پس چرا پنبه مینا از آتش نمی‌سوزد؟
دلیل صافی عشق است خاموشی و حیرانی
که در روغن نمک تا هست بی غوغا نمی سوزد
هوش مصنوعی: عشق واقعی با سکوت و شگفتی همراه است، مانند روغن و نمک که در آرامش و بی‌سر و صدا باقی می‌مانند و نمی‌سوزند.
زخورشید قیامت مشرب عاشق چه غم دارد؟
که داغ لاله هرگز سینه صحرا نمی سوزد
هوش مصنوعی: عاشق هیچ نگرانی از نور خورشید قیامت ندارد، چرا که زخم گل لاله هرگز نمی‌تواند دل صحرا را بسوزاند.
چه پروا دارد از دمسردی اغیار داغ ما؟
گل خورشید عالمتاب از سر ما نمی سوزد
هوش مصنوعی: ما از درد و رنجی که دیگران برایمان به وجود می‌آورند، نگران نیستیم. چرا که عشق و محبت ما مانند گلی در آفتاب درخشان است و از ما آسیب نمی‌بیند.
نهال طور در آب و عرق غرق است از خجلت
زرشک کلک صائب نیشکر تنها نمی سوزد
هوش مصنوعی: نهال طور (جایی که حضرت موسی ندا خدا را شنید) در آب و عرق (عاطفه و احساسات) غرق شده است و به خاطر شرم و خجالت مثل زرشک، در حالی که نیشکر به تنهایی نمی‌سوزد.