گنجور

غزل شمارهٔ ۳۰۲۶

خمار می مرا در گوشه میخانه می‌سوزد
شراب من چو داغ لاله در پیمانه می‌سوزد
کند تأثیر سوز عشق در شاه و گدا یکسان
که بید و عود را آتش به یک دندانه می‌سوزد
ندارد گرمی هنگامه ما حاجت شمعی
درین عشرت‌سرا پروانه از پروانه می‌سوزد
از آن رخسار آتشناک داغی بر جگر دارم
که بیش از آشنا بر من دل بیگانه می‌سوزد
کند در چشم مردم خواب را افسانه گر شیرین
ز شیرینی مرا در دیده خواب افسانه می‌سوزد
نگه دارد خدا از چشم بد آن آتشین‌رو را
که در بیرون در از پرتوش پروانه می‌سوزد
ندارد حاصل بی‌جذبه کوشش، ورنه هر موجی
نفس در جستن آن گوهر یکدانه می‌سوزد
مکن پهلو تهی از سوختن تا دیده ور گردی
که سازد فاش را ز غیب را چون شانه می‌سوزد
غم دنیا خوری بیش از غم عقبی، نمی‌دانی
که قندیل حرم بی‌جا درین بتخانه می‌سوزد
به فکر کلبه تاریک ما صائب نمی‌افتد
چراغ آشنا رویی که در هر خانه می‌سوزد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خمار می مرا در گوشه میخانه می‌سوزد
شراب من چو داغ لاله در پیمانه می‌سوزد
هوش مصنوعی: شراب من در پیمانه مانند داغ لاله می‌سوزد و خمار من در گوشه میخانه به شدت احساس می‌شود.
کند تأثیر سوز عشق در شاه و گدا یکسان
که بید و عود را آتش به یک دندانه می‌سوزد
هوش مصنوعی: سوز عشق بر همه تأثیر یکسان دارد، چه بر پادشاه و چه بر گدا، زیرا آتش بید و عود را با یک شعله و یکسان می‌سوزاند.
ندارد گرمی هنگامه ما حاجت شمعی
درین عشرت‌سرا پروانه از پروانه می‌سوزد
هوش مصنوعی: اگر در این جشن و شادی ما شمعی وجود نداشته باشد، پروانه همچنان از عشق پروانه دیگر می‌سوزد و نیازی به روشنایی نیست.
از آن رخسار آتشناک داغی بر جگر دارم
که بیش از آشنا بر من دل بیگانه می‌سوزد
هوش مصنوعی: از زیبایی چهره‌اش دردی در دل دارم که بیشتر از آشناها، دل‌های بیگانه برای من می‌سوزد.
کند در چشم مردم خواب را افسانه گر شیرین
ز شیرینی مرا در دیده خواب افسانه می‌سوزد
هوش مصنوعی: اگر مردم خواب را به افسانه تعبیر کنند، شیرینی من در دیدگانشان به گونه‌ای می‌سوزد که به خواب‌های شیرین هم نمی‌رسد.
نگه دارد خدا از چشم بد آن آتشین‌رو را
که در بیرون در از پرتوش پروانه می‌سوزد
هوش مصنوعی: خداوند آن چهره زیبا را که مانند آتش می‌درخشد از نظر بد دور نگه دارد، چه کسی که در بیرون در حال سوختن به خاطر نور و زیبایی‌اش مانند پروانه است.
ندارد حاصل بی‌جذبه کوشش، ورنه هر موجی
نفس در جستن آن گوهر یکدانه می‌سوزد
هوش مصنوعی: بدون جاذبه و کشش، تلاش‌ها نتیجه‌ای ندارد. اگر این‌طور نبود، هر موجی در پی یافتن آن گوهر ارزشمند، جان می‌سپرد.
مکن پهلو تهی از سوختن تا دیده ور گردی
که سازد فاش را ز غیب را چون شانه می‌سوزد
هوش مصنوعی: به خودت اجازه نده که از درون خالی و بی‌حس باشی. باید در آتش عشق بسوزی تا حقیقت و واقعیت برایت آشکار شود، مانند شانه‌ای که در آتش می‌سوزد و اشعار معنای پنهان را نمایان می‌کند.
غم دنیا خوری بیش از غم عقبی، نمی‌دانی
که قندیل حرم بی‌جا درین بتخانه می‌سوزد
هوش مصنوعی: اگر بیش از غم آخرت به غم دنیا دل ببندی، نمی‌دانی که چراغ حرم بدون دلیل در این بتکده خاموش می‌شود.
به فکر کلبه تاریک ما صائب نمی‌افتد
چراغ آشنا رویی که در هر خانه می‌سوزد
هوش مصنوعی: به فکر کلبه‌ی تنگ و تاریک ما، روشنایی آشنا و آفتابی نمی‌افتد؛ همان نوری که در هر خانه‌ دیگری می‌درخشد و می‌سوزد.