غزل شمارهٔ ۳۰۲۴
سرشک گرم در چشم تر من خواب می سوزد
به آب خود چراغ گوهر شب تاب می سوزد
زتاب عارض او چون نسوزد آب در چشمم؟
که از نظاره اش در چشم گوهر آب می سوزد
هوای خانه می ریزد زیکدیگر حبابم را
نفس بیهوده در ویرانیم سیلاب می سوزد
چرا آرام یک جا در بدن پیکان نمی گیرد؟
اگر نه ظلم در چشم ستمگر خواب می سوزد
پشیمانی ندارد صرف کردن عمر در طاعت
که دل زنده است هر شمعی که در محراب می سوزد
نمی سازد سبک درد گران را پرسش رسمی
مرا بیش از تغافل گرمی احباب می سوزد
زقرب شمع اگر آتش فتد در جان پروانه
دل پر رخنه عاشق زچندین باب می سوزد
شود از خوابگاه نرم افزون پرده غفلت
مرا افزون زسرما بستر سنجاب می سوزد
زبان در کام کش در حلقه روشندلان صائب
که بی نورست هر شمعی که در مهتاب می سوزد
غزل شمارهٔ ۳۰۲۳: دل ما بر سیه روزان فقر از خود فزون سوزدغزل شمارهٔ ۳۰۲۵: اگرچه شمع کافوری خرد در خانه میسوزد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سرشک گرم در چشم تر من خواب می سوزد
به آب خود چراغ گوهر شب تاب می سوزد
هوش مصنوعی: اشک گرم من در چشم ترم باعث میشود خوابم بسوزد و نور درخشان مانند گوهر در شب هم به خاطر اشکهایم خاموش میشود.
زتاب عارض او چون نسوزد آب در چشمم؟
که از نظاره اش در چشم گوهر آب می سوزد
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم اشک نریزید وقتی که زیبایی چهرهاش به حدی است که در دل آب هم حس سوز و گداز ایجاد میکند؟
هوای خانه می ریزد زیکدیگر حبابم را
نفس بیهوده در ویرانیم سیلاب می سوزد
هوش مصنوعی: هوا در خانه به دلایلی به هم میریزد و من مثل حبابی هستم که در این ویرانی نفس بیهوده میکشم. سیلابی که میسوزد نشاندهنده شدت احساسات و وضعیت خراب من است.
چرا آرام یک جا در بدن پیکان نمی گیرد؟
اگر نه ظلم در چشم ستمگر خواب می سوزد
هوش مصنوعی: چرا پیکان در بدن آرام نمینشیند؟ چون اگر اینطور بود، خواب ستمگر در چشمانش دچار آتش میشد.
پشیمانی ندارد صرف کردن عمر در طاعت
که دل زنده است هر شمعی که در محراب می سوزد
هوش مصنوعی: صرف کردن عمر در انجام کارهای نیک و عبادی بیفایده نیست، چرا که وقتی دل انسان زنده و شاداب است، همچون شمعی که در مکان عبادت روشن است، از نور و گرما بهرهمند میشود.
نمی سازد سبک درد گران را پرسش رسمی
مرا بیش از تغافل گرمی احباب می سوزد
هوش مصنوعی: درد سنگینی که دارم را نمیتوان با سوالات رسمی حل کرد، بلکه بیتوجهی و سردی دوستان بیشتر مرا میسوزاند.
زقرب شمع اگر آتش فتد در جان پروانه
دل پر رخنه عاشق زچندین باب می سوزد
هوش مصنوعی: اگر شمعی از زهرهی عقرب آتش بگیرد، پروانهای که دلش پر از عشق و اشتیاق است، از چندین درگاه میسوزد.
شود از خوابگاه نرم افزون پرده غفلت
مرا افزون زسرما بستر سنجاب می سوزد
هوش مصنوعی: از خواب شیرین بیدار میشوم و متوجه میشوم که پردهی نازکی که روی غفلت من را پوشانده بود، کنار رفته است. احساس سرما میکنم، مانند اینکه بستر سنجاب در حال سوختن است و این بیتوجهی را بیشتر درک میکنم.
زبان در کام کش در حلقه روشندلان صائب
که بی نورست هر شمعی که در مهتاب می سوزد
هوش مصنوعی: زبان را در دندان بگیر و در جمع روشندلان سخن بگو، زیرا هر شمعی که در شب روشنایی میبخشد، بدون نور و روشنایی نیست.