غزل شمارهٔ ۳۰۱۱
زشکر خنده لعل او روان را تازه می سازد
می گلرنگ وقت صبح جان را تازه می سازد
یکی صد شد زخط کیفیت لبهای میگونش
شراب کهنه جان میکشان را تازه می سازد
قیامت می کند در خنده دندان نما آن لب
شراب لعل وقت صبح جان را تازه می سازد
غبار کلفت از دل شست رخسار عرقناکش
که روی تازه گل باغبان را تازه می سازد
زخط گفتم شود افسانه سودای من آخر
ندانستم که خط این داستان را تازه می سازد
زتیرش رقص بسمل می کند هر قطره خونم
که چون مهمان بود ناخوانده جان را تازه می سازد
کجا بر سینه صد پاره عاشق دلش سوزد؟
شکرخندی که زخم گلستان را تازه می سازد
مشو غافل زشکر خنده صبح بناگوشش
که چون شکر به شیر آمیخت جان را تازه می سازد
چه تقصیر نمایان سرزد از زلفش، که روی او
زخط عنبرین آیبنه دان را تازه می سازد
زیکدیگر گسستن تار پود و زندگانی را
به نور ماه پیوند کتان را تازه می سازد
اگر دلگیری از وضع مکرر، باده پیش آور
که در هر جام اوضاع جهان را تازه می سازد
در آن گلشن که گل دامان خود را بر کمر بندد
زغفلت بلبل ما آشیان را تازه می سازد
شود در بر گریزان رتبه آزادگی ظاهر
خزان تشریف این سرو جوان را تازه می سازد
مرو در باغ ایام خزان با آن رخ گلگون
که رخسار تو داغ بلبلان را تازه می سازد
نگاه گرم گستاخی است بر نازک نهال من
که پیچ و تاب آن موی میان را تازه می سازد
نفس در سینه تا دارد، زکلک تر زبان صائب
ریاض دولت صاحبقران را تازه می سازد
غزل شمارهٔ ۳۰۱۰: غم من عالم بیدرد را غمخواره می سازدغزل شمارهٔ ۳۰۱۲: لبش از خنده دندان نما جان تازه می سازد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زشکر خنده لعل او روان را تازه می سازد
می گلرنگ وقت صبح جان را تازه می سازد
هوش مصنوعی: لبخند لبهای سرخ او روح را تازه و شاداب میکند، و گلهای رنگارنگ در صبحگاه جان را سرزنده میسازند.
یکی صد شد زخط کیفیت لبهای میگونش
شراب کهنه جان میکشان را تازه می سازد
هوش مصنوعی: شخصی به خاطر زیبایی و کیفیت لبهای زیبا و رنگینش، به عنوان یک منبع محبت و عشق شناخته میشود. این عشق، همانند شراب کهنه، میتواند جان خسته و افسرده را دوباره جوان و شاداب کند.
قیامت می کند در خنده دندان نما آن لب
شراب لعل وقت صبح جان را تازه می سازد
هوش مصنوعی: در روز قیامت، لبخند زیبا و خندان او که دندانهایش را نشان میدهد، مانند شراب خوش رنگی است که در صبح جان را تازه میکند.
غبار کلفت از دل شست رخسار عرقناکش
که روی تازه گل باغبان را تازه می سازد
هوش مصنوعی: دود thick و غلیظ از دل چهرهای که از عرق پر شده، لکهها و آثار را میزداید؛ به طوری که چهرۀ زیبا و تازه گل باغبان را دوباره جوان و شاداب میکند.
زخط گفتم شود افسانه سودای من آخر
ندانستم که خط این داستان را تازه می سازد
هوش مصنوعی: ز حرف زدن درباره عشق و آرزوی خود، فکر میکردم که این داستان به پایان میرسد، اما نمیدانستم که نویسندگی این قصه همچنان ادامه دارد و تازهتر میشود.
زتیرش رقص بسمل می کند هر قطره خونم
که چون مهمان بود ناخوانده جان را تازه می سازد
هوش مصنوعی: هر قطره خونی که از بدنم میچکد، همچون مهمانی ناخوانده به جانم روح تازهای میبخشد و باعث میشود تا من به رقصی جانانه درآیم.
کجا بر سینه صد پاره عاشق دلش سوزد؟
شکرخندی که زخم گلستان را تازه می سازد
هوش مصنوعی: کجا ممکن است که دل عاشق این طور بسوزد؟ این شکرخند، زخمهایی که بر گلستان است را دوباره زنده و تازه میکند.
مشو غافل زشکر خنده صبح بناگوشش
که چون شکر به شیر آمیخت جان را تازه می سازد
هوش مصنوعی: از شادی و خنده صبحگاه غافل نباش، زیرا این خنده مانند شکر است که با شیر مخلوط میشود و جان را تازه و سرزنده میکند.
چه تقصیر نمایان سرزد از زلفش، که روی او
زخط عنبرین آیبنه دان را تازه می سازد
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و جذابیت ظاهری یک شخص اشاره دارد. بیان میکند که چه ارتباطی بین زلفهای دلفریب او و لطافت و تازگی چهرهاش وجود دارد. به نوعی به تأثیر زلفهایش بر زیباییاش و شکوهمندیاش در نگاه دیگران اشاره شده است.
زیکدیگر گسستن تار پود و زندگانی را
به نور ماه پیوند کتان را تازه می سازد
هوش مصنوعی: با جدا شدن از یکدیگر، زندگی و رشتهها دچار تلاطم میشوند و با تابش نور ماه، میتوانند دوباره به زیبایی و تازگی برسند.
اگر دلگیری از وضع مکرر، باده پیش آور
که در هر جام اوضاع جهان را تازه می سازد
هوش مصنوعی: اگر از اوضاع و احوال زندگی ناراحت هستی، کمی شراب بنوش که هر بار با یک لیوان جدید، حال و هوای دنیا را تغییر میدهد.
در آن گلشن که گل دامان خود را بر کمر بندد
زغفلت بلبل ما آشیان را تازه می سازد
هوش مصنوعی: در آن باغی که گلها خود را به زیبایی آرایش میکنند، بلبل ما با بیتوجهی در حال ساختن لانهای نو است.
شود در بر گریزان رتبه آزادگی ظاهر
خزان تشریف این سرو جوان را تازه می سازد
هوش مصنوعی: در آغوش آزادی گرچه شرایط دشواری وجود دارد، اما زیبایی و شکوه جوانی را همچنان تازه و پرنشاط میسازد.
مرو در باغ ایام خزان با آن رخ گلگون
که رخسار تو داغ بلبلان را تازه می سازد
هوش مصنوعی: به باغی که در آن زمستان و خزان حاکم است نرو، زیرا با چهرهای زیبا و گلگون خود، غم و درد بلبلها را تازه و زنده میکنی.
نگاه گرم گستاخی است بر نازک نهال من
که پیچ و تاب آن موی میان را تازه می سازد
هوش مصنوعی: نگاه پرحرارت و بیپروا مانند آفتابی است که بر روی جوانهی نازک من میتابد و باعث میشود تا موهای میان من به حالت زیبا و جدیدی درآید.
نفس در سینه تا دارد، زکلک تر زبان صائب
ریاض دولت صاحبقران را تازه می سازد
هوش مصنوعی: تا زمانی که نفس در سینهام وجود دارد، یاد و زبانزد مقام و قدرت پادشاهان بزرگ را ادامه میدهم و تازه نگه میدارم.