گنجور

غزل شمارهٔ ۳۰۰۹

دل خام مرا رخسار آتشناک می‌سازد
که عود خام را آتش ز هستی پاک می‌سازد
به طوف خاک ناحق‌کشتگان دامن‌کشان رفتن
ز حرف دعوی خون سینه‌ها را پاک می‌سازد
ز دام سرو بالایی رهایی آرزو دارم
که طوق قمریان را حلقه فتراک می‌سازد
تمنای ترحم دارم از خونریز مژگانی
که تیغ خود به دامان قیامت پاک می‌سازد
چنان کز پرده شب رهزنان را جرأت افزاید
نقاب خط مشکین حسن را بی‌باک می‌سازد
از آن ننشیند از طوفان به دامن گرد ساحل را
که از دریای گوهر با خس و خاشاک می‌سازد
ز همراهان یکدل شوق سالک بیشتر گردد
گرانی سیل را در جستجو چالاک می‌سازد
فروغ عارض او سیل خون از دیده می‌آرد
اگر خورشید گاهی دیده‌ای نمناک می‌سازد
صفای روی خوبان است در دلسوزی عاشق
که این آیینه را خاکستر دل پاک می‌سازد
گرفتاری بهار بی‌خزانی زیر پر دارد
که جوش گل گریبان قفس را چاک می‌سازد
خروش سیل صائب می‌شود در کوهسار افزون
مرا سنگ ملامت بیشتر چالاک می‌سازد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل خام مرا رخسار آتشناک می‌سازد
که عود خام را آتش ز هستی پاک می‌سازد
هوش مصنوعی: چهره زیبای تو دل بی‌خبر مرا می‌سوزاند، مانند چوبی که از وجودش آتش می‌گیرد.
به طوف خاک ناحق‌کشتگان دامن‌کشان رفتن
ز حرف دعوی خون سینه‌ها را پاک می‌سازد
هوش مصنوعی: وقتی به سمت زمین‌هایی که به ناحق کشتار شده‌اند برویم و در دفاع از حق مردم بکوشیم، سخن‌های ناحق و دروغ نمی‌تواند غم و درد دل‌ها را از بین ببرد.
ز دام سرو بالایی رهایی آرزو دارم
که طوق قمریان را حلقه فتراک می‌سازد
هوش مصنوعی: من آرزو دارم که از بند بلندای درختانی چون سرو آزاد شوم، زیرا که دست و پاهام به خاطر دندان‌های تیز و خطرناک این موجودات در زنجیر است.
تمنای ترحم دارم از خونریز مژگانی
که تیغ خود به دامان قیامت پاک می‌سازد
هوش مصنوعی: من از آن چشم‌های خونی و سخت‌گیر که با تیغ خود به پاکی می‌اندیشند، خواهشی برای رحم و ملایمت دارم.
چنان کز پرده شب رهزنان را جرأت افزاید
نقاب خط مشکین حسن را بی‌باک می‌سازد
هوش مصنوعی: در تاریکی شب، شجاعت راهزنان بیشتر می‌شود و این باعث می‌شود که غم و شکوه زیبایی چهره‌ای با موهای سیاه، جسارت فرد را افزایش دهد.
از آن ننشیند از طوفان به دامن گرد ساحل را
که از دریای گوهر با خس و خاشاک می‌سازد
هوش مصنوعی: ساحل هرگز از طوفان آرام نمی‌گیرد و همچنان در کنار دریا، با گند و زباله پوشیده می‌شود.
ز همراهان یکدل شوق سالک بیشتر گردد
گرانی سیل را در جستجو چالاک می‌سازد
هوش مصنوعی: اگر سالک در کنار همراهان یکدل و همفکر باشد، شوق و انگیزه‌اش افزایش می‌یابد و این اتحاد باعث می‌شود که او با شتاب بیشتری به دنبال هدف خود برود.
فروغ عارض او سیل خون از دیده می‌آرد
اگر خورشید گاهی دیده‌ای نمناک می‌سازد
هوش مصنوعی: اگر زیبایی چهره او تابناک باشد، اشک از چشمانم سرازیر می‌شود؛ مثل زمانی که خورشید گاهی باعث مرطوب شدن چشم‌ها می‌شود.
صفای روی خوبان است در دلسوزی عاشق
که این آیینه را خاکستر دل پاک می‌سازد
هوش مصنوعی: زیبایی چهره معشوق در درک و احساس عاشق، به گونه‌ای است که دل پاک او می‌تواند این زیبایی را به تصویر بکشد و در عین حال، رنج‌ها و آلامش را چون خاکستری بر آن آیینه نشاند.
گرفتاری بهار بی‌خزانی زیر پر دارد
که جوش گل گریبان قفس را چاک می‌سازد
هوش مصنوعی: بهار، وقتی که هیچ نشانه‌ای از خشکی و زمستان ندارد، البته به وسیله‌ی زیبایی‌اش که مانند پرنده‌ای است پر از نشاط و شادابی، زمینه‌ساز سرزندگی و شکوفایی گل‌هاست و این شکوفه‌ها به قدری زیبا و دلنشین هستند که حتی قفس‌ها را هم می‌شکنند و آزادی را فریاد می‌زنند.
خروش سیل صائب می‌شود در کوهسار افزون
مرا سنگ ملامت بیشتر چالاک می‌سازد
هوش مصنوعی: صدای خروش سیل در کوه‌ها بیشتر می‌شود و این باعث می‌شود که سنگ ملامت بر من تاثیر بیشتری داشته باشد و من را قوی‌تر کند.