غزل شمارهٔ ۳۰۰۸
برای رزق من گردون عبث تدبیر می سازد
که دل خوردن مرا از زندگانی سیر می سازد
زآهو تا جدا شد نافه چون دستار شد مویش
غریبی در جوانی آدمی را پیر می سازد
مرا بس در میان دور گردان این سرافرازی
که مکتوب مرا جانان نشان تیر می سازد
خموشی خوب می گوید جواب هرزه گویان را
نسیم بی ادب را غنچه تصویر می سازد
خرد شهری است از وحشی نژادان می کند وحشت
بیابانی است سودا با پلنگ و شیر می سازد
گل تدبیرهای بی ثمر باشد پشیمانی
نگیرد لب به دندان هر که با تقدیر می سازد
هم آوازی چو باشد نعره واری نیست تا منزل
من دیوانه را همراهی زنجیر می سازد
چنین گر فکر زلفش می دواند ریشه در جانم
رگ سودا سرم را خامه تصویر می سازد
زبس دلها نیامیزد به هم صائب عجب دارم
که چون در روزگار ما شکر با شیر می سازد؟
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
برای رزق من گردون عبث تدبیر می سازد
که دل خوردن مرا از زندگانی سیر می سازد
هوش مصنوعی: جهان به بیهوده برای روزی من برنامهریزی میکند، طوری که دل من را از زندگی خسته و دلزده میکند.
زآهو تا جدا شد نافه چون دستار شد مویش
غریبی در جوانی آدمی را پیر می سازد
هوش مصنوعی: وقتی آهو از هم جدا میشود، موی او مانند دستار میشود. در جوانی، تنهایی و بیهمراهی آدمی را پیر و خسته میکند.
مرا بس در میان دور گردان این سرافرازی
که مکتوب مرا جانان نشان تیر می سازد
هوش مصنوعی: در میان چرخش زمان و گردش روزگار، به من شایستگی و افتخار میبخشند که محبوب من، نامهام را نشانی از تیر عشق میداند.
خموشی خوب می گوید جواب هرزه گویان را
نسیم بی ادب را غنچه تصویر می سازد
هوش مصنوعی: سکوت به خوبی پاسخ کسانی را که بیاحترامی میکنند میدهد و نسیم بیادب میتواند تصویری از گلبرگ را بسازد.
خرد شهری است از وحشی نژادان می کند وحشت
بیابانی است سودا با پلنگ و شیر می سازد
هوش مصنوعی: عقل و خرد همچون شهری است که از نژادهای وحشی تشکیل شده و فضایی پر از ترس و وحشت را ایجاد میکند. این عقل، با جانورانی چون پلنگ و شیر، در یک فضای غیرقابل پیشبینی و خطرناک در تعامل است.
گل تدبیرهای بی ثمر باشد پشیمانی
نگیرد لب به دندان هر که با تقدیر می سازد
هوش مصنوعی: کسی که با سرنوشت خود سازگار است، هرگز از اقداماتی که بینتیجه باقی ماندهاند پشیمان نمیشود و گلهای تدبیرهای او همواره از میوههای شکوفا و نافرجام دور میماند.
هم آوازی چو باشد نعره واری نیست تا منزل
من دیوانه را همراهی زنجیر می سازد
هوش مصنوعی: اگر همآوازی وجود داشته باشد، نیازی به فریاد زدن نیست. تا زمانی که من به خانه دیوانهای برسم، این همراهی تبدیل به زنجیر میشود.
چنین گر فکر زلفش می دواند ریشه در جانم
رگ سودا سرم را خامه تصویر می سازد
هوش مصنوعی: اگر فکر زلف او در ذهنم میچرخد، این عشق ریشهدار در وجودم مانند رگهای خونم جاری است و تصویر او در ذهنم را بهصورت خطی زیبا ترسیم میکند.
زبس دلها نیامیزد به هم صائب عجب دارم
که چون در روزگار ما شکر با شیر می سازد؟
هوش مصنوعی: دلها به سختی با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند و این برایم عجیب است که چگونه در دوران ما شکر و شیر با هم ترکیب میشوند.
حاشیه ها
1396/12/24 01:02
امّید تبریزی
با عرض سلام
بیت خموشی خوب میگوید جواب هرزه گویان را
نسیم بی ادب را (غنچه ای) تصویر میسازد
با توجه به بحر شعر که مفاعیلن ... هستش ، غنچه باید غنچه ای باشد.
تشکر از سایت زیبایتان