غزل شمارهٔ ۲۹۸۰
شعور از زاهد خشک آن لب می نوش می گیرد
زسنگ خاره دل آن چشم بازیگوش می گیرد
توان از بندگی آزادگان را صید خود کردن
که قمری سرو را از طوق در آغوش می گیرد
سبوی باده را از دست هم گیرند مخموران
نباشد بار بر دل هر که بار از دوش می گیرد
به همواری زفکر خصم بدگوهر مشو ایمن
که اکثر پای مردم را سگ خاموش می گیرد
زراه بردباری خصم را شیرین زبان کردم
که موم از نیش زنبوران به نرمی نوش می گیرد
بود بالاتر از گفتار، شان مهر خاموشی
نگیرد خوان زنعمت آنچه از سرپوش می گیرد
چو مژگان می شود خار سر دیوارها رنگین
چنین از ناله ام گر خون گلها جوش می گیرد
زبان خار تهمت کوته است از پاکدامانان
به جرأت شمع را فانوس در آغوش می گیرد
به من صائب کجا همچشم گردد ابر نیسانی؟
که دریا از صدف پیش سر شکم گوش می گیرد
غزل شمارهٔ ۲۹۷۹: دل از عاشق به شرم آن نرگس غماز می گیردغزل شمارهٔ ۲۹۸۱: ز خون خویش تیغ دشمن من رنگ میگیرد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شعور از زاهد خشک آن لب می نوش می گیرد
زسنگ خاره دل آن چشم بازیگوش می گیرد
هوش مصنوعی: آدمی که فقط در ظاهر زاهد و عبادتگستر است، نمیتواند به عمق عشق و احساس دست یابد. او همچون سنگ سختی است که هیچ لطافت و زیبایی را به خود نمیگیرد، در حالی که چشمهای بازیگوش و کنجکاو شوق تجربههای عمیق و زندگی را دارند. این کنجکاوی و شادی را از لحظات زنده و پر شور میگیرند، نه از دلهای خشک و بیاحساس.
توان از بندگی آزادگان را صید خود کردن
که قمری سرو را از طوق در آغوش می گیرد
هوش مصنوعی: انسانهای شجاع و آزاد، قدرتی دارند که میتوانند دیگران را به خود جذب کنند، مانند اینکه یک پرنده در قفس، با زیباییاش دیگر پرندگان را به دام میاندازد.
سبوی باده را از دست هم گیرند مخموران
نباشد بار بر دل هر که بار از دوش می گیرد
هوش مصنوعی: مخموران (مستها) سبوی باده را از دست یکدیگر میگیرند، اما اگر کسی بار خود را از دوش بردارد، به دلش سنگینی نمیکند.
به همواری زفکر خصم بدگوهر مشو ایمن
که اکثر پای مردم را سگ خاموش می گیرد
هوش مصنوعی: به راحتی و آرامش از فکر دشمن بدذات غافل مشو، زیرا بسیاری از مردم را سگی خاموش و بیصدا به زمین میزند.
زراه بردباری خصم را شیرین زبان کردم
که موم از نیش زنبوران به نرمی نوش می گیرد
هوش مصنوعی: با صبر و شکیبایی، نیروی رقیب را نرم و ملایم کردم، چون موم که از نیش زنبور به آرامی نرم میشود.
بود بالاتر از گفتار، شان مهر خاموشی
نگیرد خوان زنعمت آنچه از سرپوش می گیرد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در سکوت، احترامی و عظمتی وجود دارد که از کلمات فراتر است و این سکوت میتواند از نعمتهایی پردهبرداری کند که در حالت عادی دیده نمیشوند.
چو مژگان می شود خار سر دیوارها رنگین
چنین از ناله ام گر خون گلها جوش می گیرد
هوش مصنوعی: وقتی مژگانم مانند خار بر روی دیوارها میشود و رنگین میگردد، نالهام اینقدر شدید است که چون گلها خون میچکد.
زبان خار تهمت کوته است از پاکدامانان
به جرأت شمع را فانوس در آغوش می گیرد
هوش مصنوعی: زبان تهمت و افترا، نمیتواند به حقایق افراد پاکدامن آسیب بزند و آنها با شجاعت در نور و روشنی زندگی میکنند، مانند شمعی که در آغوش فانوسی قرار دارد.
به من صائب کجا همچشم گردد ابر نیسانی؟
که دریا از صدف پیش سر شکم گوش می گیرد
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به کمتوجهی یا فریبخوردگی خود اشاره میکند. او نمیداند که چگونه میتواند به شکل ابر در بهار تکیه کند، در حالی که دریا از صدف چیزی نمیگیرد و درواقع هیچ سعادتی برای او به ارمغان نمیآورد. این مفهوم به نوعی به ناپایداری و بینتیجه بودن بعضی از امیدها و انتظارات اشاره دارد.