گنجور

غزل شمارهٔ ۲۹۸

زخم پنهانم اگر بیرون دهد خوناب‌ها
رنگ خون پیدا کند در صلب گوهر آب‌ها
عالمی را همچو خود سرگشته دارد آسمان
چون برآید مشت خاشاکی ازین گرداب‌ها؟
بی‌قراران محبت زیر گردون چون کنند؟
شیشه سربسته زندان است بر سیماب‌ها
زنگ غفلت لازم تن‌پروری افتاده است
سبز گردد از روانی چون بماند آب‌ها
در وصال بحر، بی‌شوق رسا نتوان رسید
خرج راه از نرم‌رفتاری شود سیلاب‌ها
دولت بیدار اگر یک چند بی‌خوابی کشید
کرد در ایام بخت ما قضای خواب‌ها
کعبه و بتخانه از دل زندگان خالی شده است
نیست جز قندیل، روشندل درین محراب‌ها
از گل تن تا به آسانی تواند خاستن
کشتی دل را سبک کن صائب از اسباب‌ها

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زخم پنهانم اگر بیرون دهد خوناب‌ها
رنگ خون پیدا کند در صلب گوهر آب‌ها
هوش مصنوعی: اگر زخم پنهان من باعث شود که خونم به بیرون بیاید، این امر باعث می‌شود تا رنگ خون در عمق آب‌ها نمایان شود و گوهر آنها را تغییر دهد.
عالمی را همچو خود سرگشته دارد آسمان
چون برآید مشت خاشاکی ازین گرداب‌ها؟
هوش مصنوعی: آسمان همواره کسانی را که مانند خود درگیر مشکلات و سردرگمی‌ها هستند، در بر می‌گیرد؛ وقتی که از این گرداب‌ها و دردسرها، فردی بی‌ارزش و کوچک برمی‌خیزد، چه بر سر آنها می‌آید؟
بی‌قراران محبت زیر گردون چون کنند؟
شیشه سربسته زندان است بر سیماب‌ها
هوش مصنوعی: عاشقان و بی‌قراران عشق در این دنیا چه کنن؟ چون زندگی برای آن‌ها همچون شیشه‌ای محبوس است که نمی‌توانند به راحتی به آرامش برسند.
زنگ غفلت لازم تن‌پروری افتاده است
سبز گردد از روانی چون بماند آب‌ها
هوش مصنوعی: غفلت و بی‌توجهی مانند زنگی است که بر روی روح و جسم نشسته و مانع رشد و شکوفایی آنها می‌شود. زمانی که آب‌ها در حالت سکون باقی بمانند، به تدریج سبز و آلوده می‌شوند. بنابراین، برای پرورش صحیح و پویایی، باید از این حالت غفلت خارج شد و به حرکت درآمد.
در وصال بحر، بی‌شوق رسا نتوان رسید
خرج راه از نرم‌رفتاری شود سیلاب‌ها
هوش مصنوعی: برای رسیدن به عشق و وصال عمیق، باید با شوق و اشتیاق قدم گذاشت، زیرا برخورد نرم و ملایم با مسیر، همچون سیلاب‌ها، برای طی کردن این راه ضروری است.
دولت بیدار اگر یک چند بی‌خوابی کشید
کرد در ایام بخت ما قضای خواب‌ها
هوش مصنوعی: اگر کمی بی‌خوابی را تحمل کنیم، دولت بیدار ما را در زمان خوشبختی‌امان به خواب می‌برد.
کعبه و بتخانه از دل زندگان خالی شده است
نیست جز قندیل، روشندل درین محراب‌ها
هوش مصنوعی: کعبه و معابد دیگر از عشق و احساسات واقعی خالی شده‌اند و تنها چراغی که روشن است، نشانه‌ای از آگاهی و درک در این مکان‌ها باقی مانده است.
از گل تن تا به آسانی تواند خاستن
کشتی دل را سبک کن صائب از اسباب‌ها
هوش مصنوعی: دل را با دلگرمی و محبت به راحتی می‌توان از مشکلات نجات داد. با دوری از وسایل و چیزهای اضافی، می‌توان بار سنگین دل را سبک کرد و به آرامش رسید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۹۸ به خوانش پری ساتکنی عندلیب