غزل شمارهٔ ۲۹۷۶
به خواب آن چشم دل از عاشق ناشاد می گیرد
به چشم بسته صید خویش این صیاد می گیرد
کنم با کوه چون نسبت ترا در پله تمکین؟
که تمکین تو ره بر ناله و فریاد می گیرد
نگیرد در تو افسون من بی دست و پا، ورنه
نگاه عجز من تیغ از کف جلاد می گیرد
مکن استادگی در قتلم ای سرو سبک جولان
که خون شمع ناحق کشته را از باد می گیرد؟
زند سرپنجه با خورشید در هنگامه دعوی
بر رویی که نقش از سیلی استاد می گیرد
به روی سخت نتوان باز کرد از سر کدورت را
که بیش از شیشه زنگ آیینه فولاد می گیرد
مگر از پرده غفلت حجابی در میان آید
وگرنه زود دل از عالم ایجاد می گیرد
تو در این خاکدان از لنگر غفلت زمین گیری
وگرنه سیل را دل زین خراب آباد می گیرد
هنرور شو که کوه بیستون با آن سرافرازی
بلندآوازگی از تیشه فرهاد می گیرد
نظر چون عنکبوت از گوشه گیری بر مگس دارد
اگر کنجی زمردم زاهد شیاد می گیرد
به توفیق خدا دست ولایت چون علم گردد
سلیمان زمان سال دگر بغداد می گیرد
ز تلخیهای عالم نشأه می می برد صائب
جوانمردی که از پیر مغان ارشاد می گیرد
غزل شمارهٔ ۲۹۷۵: حدیث تلخ را جاهل شراب ناب می گیردغزل شمارهٔ ۲۹۷۷: سخن رنگ اثر از سینه افگار می گیرد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به خواب آن چشم دل از عاشق ناشاد می گیرد
به چشم بسته صید خویش این صیاد می گیرد
هوش مصنوعی: چشم دل عاشق در خواب، غم و اندوه را تجربه میکند و مانند صیادی که با چشمان بسته به شکار میرود، در حال جلب و جذب عشق خود است.
کنم با کوه چون نسبت ترا در پله تمکین؟
که تمکین تو ره بر ناله و فریاد می گیرد
هوش مصنوعی: با وجود آنکه میدانم که تو چقدر بزرگ و با عظمت هستی، چگونه میتوانم به کوه تکیه کنم یا از آن حمایت بگیرم؟ زیرا بلندای تو، فقط فریاد و نالهی من را به خود جذب میکند و به گوش نمیرسد.
نگیرد در تو افسون من بی دست و پا، ورنه
نگاه عجز من تیغ از کف جلاد می گیرد
هوش مصنوعی: اگر تو فریب من را نخوردهای و به زانو درنیامدهای، در غیر این صورت، نگاه ناتوانی من میتواند حتی تیغ جانی را از دستش بگیرد.
مکن استادگی در قتلم ای سرو سبک جولان
که خون شمع ناحق کشته را از باد می گیرد؟
هوش مصنوعی: ای سرو زیبا و رقصان، در برابر مرگ من استادگی نکن! زیرا که خون شمعی که به ناحق کشته شده است، تحت تأثیر باد قرار میگیرد.
زند سرپنجه با خورشید در هنگامه دعوی
بر رویی که نقش از سیلی استاد می گیرد
هوش مصنوعی: در زمان نزاع و جدل، سرپنجه تو همچون خورشید میدرخشد و چهرهای که اثر سیلی استاد بر آن نقش بسته، به زیبایی نمایان میشود.
به روی سخت نتوان باز کرد از سر کدورت را
که بیش از شیشه زنگ آیینه فولاد می گیرد
هوش مصنوعی: اگر ذهن انسان تحت تأثیر خشم و کدورت باشد، نمیتوان آن را به راحتی آرام کرد. این حالت مانند شیشهای است که به سادگی زنگ میزند و پاک شدن آن دشوار است.
مگر از پرده غفلت حجابی در میان آید
وگرنه زود دل از عالم ایجاد می گیرد
هوش مصنوعی: اگر پردهای از غفلت کنار رود، در غیر این صورت، قلب انسان خیلی زود از دنیای مادی خسته میشود و دلش به دنبال چیزهای بالاتر میرود.
تو در این خاکدان از لنگر غفلت زمین گیری
وگرنه سیل را دل زین خراب آباد می گیرد
هوش مصنوعی: در این دنیا، اگر به غفلت و بیتوجهی خود مشغول باشی، مانند لنگری که زمین را میگیرد، درگیر و اسیر میشوی، اما اگر به عمق واقعیتها توجه کنی و بیدار باشی، میتوانی از مشکلات و چالشها عبور کنی و از آشفتگیهای این دنیا دور بمانی.
هنرور شو که کوه بیستون با آن سرافرازی
بلندآوازگی از تیشه فرهاد می گیرد
هوش مصنوعی: به استعداد خود رسیدگی کن و در راه رشد و پیشرفت گام بردار، زیرا مانند کوه بیستون که به خاطر بلندای خود معروف است، تنها از کوشش و تلاش شخصی میتواند به مقام و شهرت دست یابد.
نظر چون عنکبوت از گوشه گیری بر مگس دارد
اگر کنجی زمردم زاهد شیاد می گیرد
هوش مصنوعی: چشم انسان مانند عنکبوت است که از گوشهای به مگس نگاه میکند. اگر من در گوشهای نشسته باشم، زاهد فریبکار به راحتی مرا متوجه خواهد شد.
به توفیق خدا دست ولایت چون علم گردد
سلیمان زمان سال دگر بغداد می گیرد
هوش مصنوعی: با کمک و نصرت خدا، دست حاکمیت مانند علم و دانش سلیمان در سال آینده در بغداد به اوج خواهد رسید.
ز تلخیهای عالم نشأه می می برد صائب
جوانمردی که از پیر مغان ارشاد می گیرد
هوش مصنوعی: انسان باید از دشواری ها و تلخی های زندگی درس بگیرد و بر مشکلات غلبه کند. جوانمردی که از نصایح و راهنمایی های یک پیر حکیم و زاهد بهره میبرد، میتواند به موفقیت و بصیرت دست یابد.