غزل شمارهٔ ۲۹۶
راز دل را می توان دریافت از سیمای ما
نشأه می تابد چو رنگ از پرده مینای ما
قهرمان عدل چون پرسش کند روز حساب
از بهشت عافیت خاری نگیرد پای ما
گرچه او هرگز نمی گیرد ز حال ما خبر
درد او هر شب خبر گیرد ز سر تا پای ما
از دل پر خون ما بی چاشنی نتوان گذشت
خون رغبت را به جوش آرد می حمرای ما
گوهر خورشید اگر از دست ما افتد به خاک
زیر پای خود نبیند طبع بی پروای ما
سبحه ذکر ملایک از نظام افتاده است
بس که پیچیده است در گوش فلک غوغای ما
از خط فرمان او روزی که پا بیرون نهیم
تیشه گردد هر سر خاری به قصد پای ما
چون بساط سبزه زیر پای سرو افتاده است
آسمان در زیر پای همت والای ما
ریخت شور حشر در پیمانه عالم نمک
می زند جوش سیه مستی همان صهبای ما
حال باطن را قیاس از حال ظاهر می کند
دام را در خاک می بیند دل دانای ما
پای ما یک خار را نگذاشت صائب بی شکست
آه اگر خار انتقام خود کشد از پای ما
غزل شمارهٔ ۲۹۵: درنمی آید به چشم از لاغری مجنون ماغزل شمارهٔ ۲۹۷: می کشد هر لحظه بزم تازه ای بر روی ما
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
راز دل را می توان دریافت از سیمای ما
نشأه می تابد چو رنگ از پرده مینای ما
هوش مصنوعی: راز دلم را میتوان از چهرهام فهمید، چون نور و رنگی که از شیشه مینای ما میتابد.
قهرمان عدل چون پرسش کند روز حساب
از بهشت عافیت خاری نگیرد پای ما
هوش مصنوعی: وقتی روز حساب و عدالت فرا برسد، اگر قهرمان عدل از ما سوالی بپرسد، ما در آن روز با آرامش و بدون دردسر خواهیم بود.
گرچه او هرگز نمی گیرد ز حال ما خبر
درد او هر شب خبر گیرد ز سر تا پای ما
هوش مصنوعی: هرچند او هرگز از حال و روز ما آگاه نمیشود، اما درد او هر شب از سر تا پای ما را میفهمد.
از دل پر خون ما بی چاشنی نتوان گذشت
خون رغبت را به جوش آرد می حمرای ما
هوش مصنوعی: اگر دل ما پر از غم و اندوه باشد، نمیتوانیم بدون شور و اشتیاق از آن عبور کنیم. اشتیاق به زندگی و لذت را همچون نوشیدنیای سرخ و دلانگیز فعال میکند.
گوهر خورشید اگر از دست ما افتد به خاک
زیر پای خود نبیند طبع بی پروای ما
هوش مصنوعی: اگر گوهر خورشید از ما بیفتد، در زمین زیر پا نمیبیند، زیرا طبیعت بیپروا و بیاعتنای ماست.
سبحه ذکر ملایک از نظام افتاده است
بس که پیچیده است در گوش فلک غوغای ما
هوش مصنوعی: ذکر و یاد فرشتگان به هم ریخته و در هم آمیخته است، به قدری که صدای ما در آسمان پیچیده و غوغا به پا کرده است.
از خط فرمان او روزی که پا بیرون نهیم
تیشه گردد هر سر خاری به قصد پای ما
هوش مصنوعی: روزیکه از فرمان او خارج شویم، هر خار و خاری به قصد آسیب زدن به پای ما تبدیل به تیشهای خواهد شد.
چون بساط سبزه زیر پای سرو افتاده است
آسمان در زیر پای همت والای ما
هوش مصنوعی: وقتی که سبزه و خرمی زیر قدمهای درختان بلند است، آسمان نیز در برابر اراده و تلاش بزرگ ما قرار دارد.
ریخت شور حشر در پیمانه عالم نمک
می زند جوش سیه مستی همان صهبای ما
هوش مصنوعی: بیت به این معناست که شور و شوق زندگی در جهان مانند یک مایع درون پیمانه میجوشد و در این میان، مستی و سرخوشی که از عشق و زندگی حاصل میشود، همچون نوشیدنی شیرین و خوشمزهای است که ما همواره به آن وابستهایم.
حال باطن را قیاس از حال ظاهر می کند
دام را در خاک می بیند دل دانای ما
هوش مصنوعی: دل عاقل ما حال درونی خود را از وضعیت ظاهری تشخیص میدهد و همانطور که دام را در زمین میبیند، به عمق مسائل پی میبرد.
پای ما یک خار را نگذاشت صائب بی شکست
آه اگر خار انتقام خود کشد از پای ما
هوش مصنوعی: پای ما حتی یک خار را هم تحمل نکرد و شکست خورد. افسوس که اگر خار به خاطر انتقام خود از پای ما صدمه بزند، چه خواهد شد.