غزل شمارهٔ ۲۹۵۴
تمنای فروغ آن ماه سیما برنمی دارد
کرم بی خواست چون افتد تقاضا بر نمی دارد
چوکار افتاد شیرین بی سخن انجام می یابد
که فرهاد اهتمام کارفرما برنمی دارد
درین وادی مرا بر رهنوردی رشک می آید
که تا خاری نیارد در نظر پا بر نمی دارد
کسی کان قامت بی سایه را دیده است در جولان
زسرو بوستان ناز دو بالا بر نمی دارد
به دشمن هر که یکرنگ است دل را تیره می سازد
مثال طوطیان آیینه ما برنمی دارد
مگر در پرده دل با خیال او نظر بازم
وگرنه آن رخ نازک تماشا برنمی دارد
گوارا می شود از جبهه واکرده سختیها
که بار کوه جز دامان صحرا برنمی دارد
زسنگ کودکان شد مومیایی استخوان ما
همان صائب جنون دست از سر ما برنمی دارد
غزل شمارهٔ ۲۹۵۳: ز آه عاشقان اندیشهای اختر نمیداردغزل شمارهٔ ۲۹۵۵: دل بیمار من ناز مداوا برنمیدارد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تمنای فروغ آن ماه سیما برنمی دارد
کرم بی خواست چون افتد تقاضا بر نمی دارد
هوش مصنوعی: کرم وقتی که از زیبایی آن ماه روشن با محصولش خواستهای نداشته باشد، لزومی برای جستوجوی آن احساس نمیکند. اما اگر تقاضا و خواستهای باشد، این کار را انجام میدهد.
چوکار افتاد شیرین بی سخن انجام می یابد
که فرهاد اهتمام کارفرما برنمی دارد
هوش مصنوعی: وقتی که کار به شیرینی بگذرد، بدون نیاز به صحبت و گفتوگو، کار به پایان میرسد؛ زیرا فرهاد تلاش و کوشش خود را برای انجام کار مورد نظر فراموش نمیکند.
درین وادی مرا بر رهنوردی رشک می آید
که تا خاری نیارد در نظر پا بر نمی دارد
هوش مصنوعی: در این راه، من به شخصی حسادت میکنم که با احتیاط و دقت قدم برمیدارد و هرگز خطر نمیکند تا خطری پیش نیاید.
کسی کان قامت بی سایه را دیده است در جولان
زسرو بوستان ناز دو بالا بر نمی دارد
هوش مصنوعی: کسی که قامت زیبا و بینظیری را در گلزارهایی که درختان سرو در آنها رشد کردهاند مشاهده کرده باشد، به خود اجازه نمیدهد که خود را بالا بکشد و به تفاخر بپردازد.
به دشمن هر که یکرنگ است دل را تیره می سازد
مثال طوطیان آیینه ما برنمی دارد
هوش مصنوعی: هر کسی که با دشمن یکرنگ و همدل است، دلش را تیره و غمگین میکند، مانند طوطیهایی که نمیتوانند تصویر خود را در آینه ببینند.
مگر در پرده دل با خیال او نظر بازم
وگرنه آن رخ نازک تماشا برنمی دارد
هوش مصنوعی: تنها زمانی میتوانم به یاد او در دل خود فکر کنم و به او نگاه کنم که در دل من بود، وگرنه نمیتوانم زیبایی او را تحمل کنم و به تماشایش بنشینم.
گوارا می شود از جبهه واکرده سختیها
که بار کوه جز دامان صحرا برنمی دارد
هوش مصنوعی: مشکلات و سختیهایی که از جبهه برگشتهاند، مانند باری سنگین هستند که فقط دشت میتواند آن را تحمل کند و کوه قادر به حمل آن نیست.
زسنگ کودکان شد مومیایی استخوان ما
همان صائب جنون دست از سر ما برنمی دارد
هوش مصنوعی: کودکان از سنگ ساخته شدند و استخوانهای ما تبدیل به مومیایی شده است. جنون صائب همچنان ما را رها نمیکند.