گنجور

غزل شمارهٔ ۲۹۵۳

ز آه عاشقان اندیشه‌ای اختر نمی‌دارد
ز دود تلخ پروا دیده مجمر نمی‌دارد
به تلخی صبر کن تا معدن گوهر توانی شد
که آب بحر چون شیرین شود گوهر نمی‌دارد
ز آسیب شکستن نیست شاخ پرثمر ایمن
غم فربه شدن صید مرا لاغر نمی‌دارد
چه سازم بر جگر دندان نومیدی نیفشارم؟
جراحت‌های پنهان بخیه دیگر نمی‌دارد
درین گلزار زیبنده است تاج زر به بینایی
که چشم از پشت پای خود چو نرگس برنمی‌دارد
ندارد حاصلی جز ناله پیوند تهی‌چشمان
نیی کز چاه می‌آید برون شکر نمی‌دارد
خرد دارد غم دنیا، غرور عشق را نازم
که گر افتد ز دستش هردو عالم، برنمی‌دارد
غنیمت دان درین عالم وصال سبزخطان را
که باغ خُلد این ریحان جان‌پرور نمی‌دارد
ز بخت تیرهٔ ما شد غبارآلود خط لعلش
وگرنه آتش یاقوت خاکستر نمی‌دارد
به لوح ساده از روشن‌ضمیران صلح کن صائب
که چون آیینه گردد صیقلی جوهر نمی‌دارد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز آه عاشقان اندیشه‌ای اختر نمی‌دارد
ز دود تلخ پروا دیده مجمر نمی‌دارد
هوش مصنوعی: عاشقان به شدت درگیر حسرت و اندوه هستند و این احساسات تلخ مانند دودی در فضا پراکنده می‌شود. در این حالت، ستاره‌ها نمی‌توانند به آن‌ها امیدی بدهند و حتی مشعل‌های روشنایی هم تحت تأثیر این ناراحتی‌ها قرار دارند.
به تلخی صبر کن تا معدن گوهر توانی شد
که آب بحر چون شیرین شود گوهر نمی‌دارد
هوش مصنوعی: برای رسیدن به ارزش و زیبایی واقعی خود، باید در برابر سختی‌ها و تلخی‌ها صبر کنی؛ زیرا پس از گذشت این دشواری‌ها، می‌توانی به گنجینی از سرشت خود دست یابی، همان‌طور که دریاها به شیرینی می‌رسند، در حالی که خود دریاها گوهر ندارند.
ز آسیب شکستن نیست شاخ پرثمر ایمن
غم فربه شدن صید مرا لاغر نمی‌دارد
هوش مصنوعی: درخت پربار از آسیب‌های شکستگی در امان نیست و نگران شدن از غم‌ها باعث نمی‌شود که من از هدفم دور شوم یا ضعیف شوم.
چه سازم بر جگر دندان نومیدی نیفشارم؟
جراحت‌های پنهان بخیه دیگر نمی‌دارد
هوش مصنوعی: چگونه می‌توانم بر دل خود غم و ناامیدی را بیشتر کنم؟ زخم‌های پنهان دیگر درمانی ندارند.
درین گلزار زیبنده است تاج زر به بینایی
که چشم از پشت پای خود چو نرگس برنمی‌دارد
هوش مصنوعی: در این باغ زیبا، کسی که دیدش را از زیبایی‌های اطرافش برنمی‌دارد، شایسته است که تاج زرینی بر سر داشته باشد. او مانند نرگسی است که همیشه به زمین خیره است و از دیدن زیبایی‌ها غافل نیست.
ندارد حاصلی جز ناله پیوند تهی‌چشمان
نیی کز چاه می‌آید برون شکر نمی‌دارد
هوش مصنوعی: اینجا اشاره به بی‌ثمر بودن تلاش‌ها و درد و رنج ناشی از جدایی دارد. سخن از کسی است که از عمق چاهی تیره و تار به ناله و گدایی می‌پردازد، اما در نهایت چیزی جز زخم و ناکامی نصیبش نمی‌شود. در این وضعیت، حتی شکر و خوشی هم در کار نیست و فقط درد و غم وجود دارد.
خرد دارد غم دنیا، غرور عشق را نازم
که گر افتد ز دستش هردو عالم، برنمی‌دارد
هوش مصنوعی: عقل و خرد به غم‌های دنیا آگاه است، اما عشق مانند یک احساس بلندمرتبه و ارزشمند است که اگر از دست برود، هیچ چیز دیگر در دنیا نمی‌تواند جایش را پر کند.
غنیمت دان درین عالم وصال سبزخطان را
که باغ خُلد این ریحان جان‌پرور نمی‌دارد
هوش مصنوعی: در این دنیا، دیدار و وصال معشوقانی با موهای سبز و زیبا را غنیمت شمرده و قدر آن را بدان، زیرا که باغ بهشت این معشوق جان‌پرور را ندارد.
ز بخت تیرهٔ ما شد غبارآلود خط لعلش
وگرنه آتش یاقوت خاکستر نمی‌دارد
هوش مصنوعی: از بدشانسی ما، خط لعلش غبارآلود شد و اگر نه، آتش یاقوت هرگز خاکستر نمی‌گذارد.
به لوح ساده از روشن‌ضمیران صلح کن صائب
که چون آیینه گردد صیقلی جوهر نمی‌دارد
هوش مصنوعی: در کلامی ساده و روشن، به دیگران صلح و دوستی را پیشنهاد کن، زیرا اگر این ارتباط مانند آینه صاف و بی‌نقص باشد، دیگر نیازی به تظاهر یا ادعا در مورد کیفیت درونی آن نخواهد بود.