غزل شمارهٔ ۲۹۵۰
خیال تیغ سیرابش مرا جان تازه می دارد
زمین تشنه را امید باران تازه می دارد
چه باشد قسمت ما نامرادان از وطن یارب
چو روی خود به سیلی ماه کنعان تازه می دارد؟
ز استغنا گوارا نیست بر من هیچ تردستی
مرا موج سراب از آب حیوان تازه می دارد
ندارد شربتی در کار، بیماری که من دارم
مرا بویی از ان سیب زنخدان تازه می دارد
خوشم در زلف با نظاره صبح بناگوشش
که ایمان مرا در کافرستان تازه می دارد
چه گلها از ندامت می تواند چید تردستی
که پشت دست خود از زخم دندان تازه می دارد
بر آن روشن گهر بادا گوارا دعوی همت
که روی سایلان از شرم احسان تازه می دارد
حیات جاودان بخشد به سایل، ریزش پنهان
مرا آن لب به شکر خند پنهان تازه می دارد
زخط سنگدل تنگی نبیند آن دهن یارب
که زخم عالمی را آن نمکدان تازه می دارد
غم خود می خورد گر حسن غمخواری کند ما را
سفال خویش را ناچار ریحان تازه می دارد
زخورشید قیامت فیض شبنم می برد صائب
دماغی را که آن خط چوریحان تازه می دارد
غزل شمارهٔ ۲۹۴۹: کجا از تیغ سرگرم محبت باک می دارد؟غزل شمارهٔ ۲۹۵۱: دل بی غم نصیب از نقطه سودا نمی دارد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خیال تیغ سیرابش مرا جان تازه می دارد
زمین تشنه را امید باران تازه می دارد
هوش مصنوعی: اندیشه و یاد تیغ او به من زندگی و انرژی تازهای میدهد؛ مانند اینکه زمین خشک و تشنه، به خاطر امیدی که به باران جدید دارد، جان میگیرد.
چه باشد قسمت ما نامرادان از وطن یارب
چو روی خود به سیلی ماه کنعان تازه می دارد؟
هوش مصنوعی: ما که از سرنوشت خوشی بیبهرهایم، چه بر سر ما خواهد آمد وقتی که چهرهی دلبرمان در سرزمین کنعانیان تازه و زیبا شده است؟
ز استغنا گوارا نیست بر من هیچ تردستی
مرا موج سراب از آب حیوان تازه می دارد
هوش مصنوعی: از بینیازی من هیچ تردیدی بر من خوشایند نیست، زیرا موج سراب، مرا از آب حیات تازه دور میکند.
ندارد شربتی در کار، بیماری که من دارم
مرا بویی از ان سیب زنخدان تازه می دارد
هوش مصنوعی: بیماری که من دارم، حتی طعم هیچ شربتی را حس نمیکند، اما بویی از یک سیب تازه و خوشمزه را احساس میکند.
خوشم در زلف با نظاره صبح بناگوشش
که ایمان مرا در کافرستان تازه می دارد
هوش مصنوعی: من از دیدن زلف او در دل صبح بسیار خوشحالم، چرا که زیبایی او، حتی در دنیایی که ایمانم در آن زیر سوال است، دوباره جانی به روح من میبخشد.
چه گلها از ندامت می تواند چید تردستی
که پشت دست خود از زخم دندان تازه می دارد
هوش مصنوعی: کسی که در زندگی خود اشتباهاتی دارد و از آنها پشیمان است، دلیلی برای جشن گرفتن و خوشحالی ندارد. او نمیتواند زیباییها را در دور و برش ببیند، چون خود را به دلیل زخمهایی که تجربه کرده، آسیبپذیر میداند.
بر آن روشن گهر بادا گوارا دعوی همت
که روی سایلان از شرم احسان تازه می دارد
هوش مصنوعی: باشد که آن مروارید درخشان، با خوشی و رضایت بماند. ادعای تلاش و کوشش او به اندازهای است که چهره سائلان از شرم کمک و عنایت تازهای پیدا میکند.
حیات جاودان بخشد به سایل، ریزش پنهان
مرا آن لب به شکر خند پنهان تازه می دارد
هوش مصنوعی: زندگی جاودانی به درخواستکنندگان میدهد، و رازهای نهفتهام را آن لبخند شیرین و پنهان تازه میسازد.
زخط سنگدل تنگی نبیند آن دهن یارب
که زخم عالمی را آن نمکدان تازه می دارد
هوش مصنوعی: افراد سنگدل و بیرحم نمیتوانند احساسات و دردهای دیگران را درک کنند؛ چرا که زبانشان به زخمهایی اشاره دارد که باید بر روی دلها بنشیند. در حال حاضر، آن کسی که خود به زخمهای دیگران آگاه نیست، نتوانسته درک کند که وجود او میتواند نمک بر زخمهای عالم باشد.
غم خود می خورد گر حسن غمخواری کند ما را
سفال خویش را ناچار ریحان تازه می دارد
هوش مصنوعی: درد و رنج خود را تحمل میکند، اگر زیبایی به فکری برای تسلی بخشیدن به ما بیفتد. او ناگزیر از نگهداری گلهای تازه خود است، همانطور که سفالی باید مراقب خود باشد.
زخورشید قیامت فیض شبنم می برد صائب
دماغی را که آن خط چوریحان تازه می دارد
هوش مصنوعی: از خورشید قیامت، به مانند شبنمی بهره میبرد کسی که عقل و فهمش به خوبی است و ذهنش آمادگی دریافت زیباییها را دارد. او همان کسی است که همچنان تازگی و شگفتی را در خط و نشانههای چهلتکه درخت چریش میبیند.