غزل شمارهٔ ۲۸۱
جان به لب داریم و همچون صبح خندانیم ما
دست و تیغ عشق را زخم نمایانیم ما
می توان از شمع ما گل چید در صحرای قدس
زیر گردون چون چراغ زیر دامانیم ما
بر بساط بوریا سیر دو عالم می کنیم
با وجود نی سواری برق جولانیم ما
حاصل ما نیست غیر از خارخار جستجو
گردباد دامن صحرای امکانیم ما
از سیاهی داغ ما هرگز نمی آید برون
در سواد آفرینش آب حیوانیم ما
پشت چون آیینه بر دیوار حیرت داده ایم
واله خار و گل این باغ و بستانیم ما
وحشی دارالامان گوشه تنهایی ایم
دشت دشت از سایه مردم گریزانیم ما
دولت بیدار، گرد جلوه شبرنگ ماست
از صفای سینه صبح پاکدامانیم ما
گرچه در ظاهر لباس ماست از زنگار غم
از طرب چون پسته زیر پوست خندانیم ما
از شبیخون خمار صبحدم آسوده ایم
مستی دنباله دار چشم خوبانیم ما
عالمی بی زخم خار از بوی ما آسوده اند
در سفال عالم خاکی چو ریحانیم ما
خرقه از ما می ستاند نافه مشکین نفس
از هواداران آن زلف پریشانیم ما
چشم ما چون زاهدان بر میوه فردوس نیست
تشنه بویی ازان سیب زنخدانیم ما
مشرق خورشید و مه را گل به روزن می زنیم
از نظربازان آن چاک گریبانیم ما
گرچه در نظم جهان کاری نمیآید ز ما
از حدیث راست، سرو این خیابانیم ما
زنده از ما می شود نام بزرگان جهان
این ریاض بی بقا را آب حیوانیم ما
هر که با ما می کند نیکی، نمی پاشد ز هم
رشته شیرازه اوراق احسانیم ما
روزی ما را ز خوان سیر چشمی داده اند
بی نیاز از ناز نعمت های الوانیم ما
صاحب نامند از ما عالم و ما تیره روز
چون نگین در حلقه گردون گردانیم ما
حلقه چشم غزالان حلقه زنجیر ماست
دایم از راه نظر دربند و زندانیم ما
گر چراغ بزم عالم نیست صائب کلک ما
چون ز بخت تیره دایم در شبستانیم ما؟
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جان به لب داریم و همچون صبح خندانیم ما
دست و تیغ عشق را زخم نمایانیم ما
هوش مصنوعی: ما در حالتی هستیم که از شدت درد به مرز جان دادن رسیدهایم، اما همچنان با رویی خندان و شاداب به نظر میرسیم. ما زخمهای ناشی از عشق را نشان میدهیم و آن را به نمایش میگذاریم.
می توان از شمع ما گل چید در صحرای قدس
زیر گردون چون چراغ زیر دامانیم ما
هوش مصنوعی: ما همچون شمعی هستیم که میتوان از نورمان در جایی دور گلچینی کرد. در واقع، ما در این زمین، نوری را در دل خود داریم که میتواند راه را روشن کند.
بر بساط بوریا سیر دو عالم می کنیم
با وجود نی سواری برق جولانیم ما
هوش مصنوعی: ما بر روی فرش ساده زندگی، به گشت و گذار در دو جهان مشغولیم و با وجود نی که نشاندهندهی سادگیمان است، با قدرت و شگفتی به جلو پیش میرویم.
حاصل ما نیست غیر از خارخار جستجو
گردباد دامن صحرای امکانیم ما
هوش مصنوعی: ما چیزی جز تلاش و زحمت برای جستجوی حقیقت نداریم؛ ما مانند گردبادی هستیم که در دشت امکانها در حال چرخش و جستجو هستیم.
از سیاهی داغ ما هرگز نمی آید برون
در سواد آفرینش آب حیوانیم ما
هوش مصنوعی: از درد و غم ما هیچ چیز به وجود نمیآید، و ما در واقع به نوعی مشابه آب حیات هستیم که در دنیای خلق شده، زندگی بخش و زندهکننده است.
پشت چون آیینه بر دیوار حیرت داده ایم
واله خار و گل این باغ و بستانیم ما
هوش مصنوعی: پشت ما مانند یک آیینه بر روی دیوار حیرت قرار گرفته است و ما در این باغ و بستان، ترکیبی از خار و گل هستیم.
وحشی دارالامان گوشه تنهایی ایم
دشت دشت از سایه مردم گریزانیم ما
هوش مصنوعی: ما در دشتهای وسیع و تنها زندگی میکنیم و از نگاه مردم دوری میکنیم. در واقع، ما احساس تنهایی و جدایی از جامعه را داریم.
دولت بیدار، گرد جلوه شبرنگ ماست
از صفای سینه صبح پاکدامانیم ما
هوش مصنوعی: خوشبختی و نعمت در زمان بیداری و هوشیاری ما به وضوح دیده میشود و از پاکی دلهای ما که همانند صبحی صاف و بیغش است، نشأت میگیرد.
گرچه در ظاهر لباس ماست از زنگار غم
از طرب چون پسته زیر پوست خندانیم ما
هوش مصنوعی: اگرچه در ظاهر به خاطر غم و اندوه، لباس ما کثیف و زنگزده است، اما در درون، مثل پستهای که زیر پوستش خوشحال است، ما خندان و شاداب هستیم.
از شبیخون خمار صبحدم آسوده ایم
مستی دنباله دار چشم خوبانیم ما
هوش مصنوعی: ما از حمله صبحگاهی مستی خسته و آسودهایم، زیرا مانند افراد خمار، همیشه در حالت مستی و شیفتگی به زیبایی چشمان خوبان هستیم.
عالمی بی زخم خار از بوی ما آسوده اند
در سفال عالم خاکی چو ریحانیم ما
هوش مصنوعی: در این دنیا، افرادی که از درد و رنج دور هستند، از وجود ما آرامش دارند. ما در این دنیای مادی مانند ریحان تازه و خوشبو هستیم.
خرقه از ما می ستاند نافه مشکین نفس
از هواداران آن زلف پریشانیم ما
هوش مصنوعی: خرقهای که نشان از تصوف و زهد دارد، از ما گرفته میشود و در عوض، عطر خوشنفسی که با زلفهای درهم برهم و زیبا ارتباط دارد، ما را به خود جذب میکند. به نوعی، ما در جستجوی جذابیت و زیباییهای ظاهری و باطنی هستیم.
چشم ما چون زاهدان بر میوه فردوس نیست
تشنه بویی ازان سیب زنخدانیم ما
هوش مصنوعی: چشم ما مانند زاهدان به میوههای بهشت تشنه نیست، بلکه ما فقط به بوی سیبی که بر لبان زیبایی است، دل بستهایم.
مشرق خورشید و مه را گل به روزن می زنیم
از نظربازان آن چاک گریبانیم ما
هوش مصنوعی: ما به روشنی صبح و زیبایی ماه اشاره میکنیم و به تماشاچیان نشان میدهیم که ما خود را برای مشاهده و تجربه زیباییها آماده کردهایم.
گرچه در نظم جهان کاری نمیآید ز ما
از حدیث راست، سرو این خیابانیم ما
هوش مصنوعی: با وجود اینکه ما تأثیری در نظم جهانی نداریم، اما در حقیقت، در داستانها و روایتها، ما همانند سروهای زیبایی هستیم که این خیابان را زینت میبخشند.
زنده از ما می شود نام بزرگان جهان
این ریاض بی بقا را آب حیوانیم ما
هوش مصنوعی: ما باعث استمرار و زندگانی نام بزرگانی هستیم که در این دنیا، سرزمین فانی و بیدوامی زندگی میکنند؛ ما مانند آب حیات، آنها را زنده نگه میداریم.
هر که با ما می کند نیکی، نمی پاشد ز هم
رشته شیرازه اوراق احسانیم ما
هوش مصنوعی: هر کسی که به ما خوبی کند، رشته و پیوند محبت ما هرگز از هم گسیخته نمیشود و اثر نیکی او در دل ما باقی میماند.
روزی ما را ز خوان سیر چشمی داده اند
بی نیاز از ناز نعمت های الوانیم ما
هوش مصنوعی: روزگاری به ما از سفرهای پرنعمت خوراکی دادهاند که دیگر نیازی به لذتها و نعمتهای گوناگون نداریم.
صاحب نامند از ما عالم و ما تیره روز
چون نگین در حلقه گردون گردانیم ما
هوش مصنوعی: ما کسانی هستیم که جهان را به گونهای میچرخانیم که مانند نگینی در حلقهی دور دنیا قرار میگیریم، اما در عین حال، دانشمندان و صاحبنامانی هستیم که تحت تاثیر روزگار تاریک و سخت قرار داریم.
حلقه چشم غزالان حلقه زنجیر ماست
دایم از راه نظر دربند و زندانیم ما
هوش مصنوعی: چشمهای زیبا و فریبنده غزالان به منزله زنجیر و قید ماست. ما همیشه در اسارت و زندان نگاه آنها هستیم.
گر چراغ بزم عالم نیست صائب کلک ما
چون ز بخت تیره دایم در شبستانیم ما؟
هوش مصنوعی: اگر در این دنیا چراغی وجود ندارد، چرا قلم من به خاطر بخت بد همیشه در تاریکی شب مشغول نوشتن است؟