گنجور

غزل شمارهٔ ۲۷۸

خار در پیراهن فرزانه می ریزیم ما
گل به دامن بر سر دیوانه می ریزیم ما
قطره گوهر می شود در دامن بحر کرم
آبروی خویش در میخانه می ریزیم ما
در خطرگاه جهان فکر اقامت می کنیم
در گذار سیل، رنگ خانه می ریزیم ما
در دل ما شکوه خونین نمی گردد گره
هر چه در شیشه است، در پیمانه می ریزیم ما
در بساط ما چو ابر نوبهاران بخل نیست
هر چه می آید به کف، رندانه می ریزیم ما
انتظار قتل نامردی است در آیین عشق
خون خود چون کوهکن مردانه می ریزیم ما
درد خود را می کنیم اظهار پیش عاقلان
در زمین شور دایم دانه می ریزیم ما
هر چه نتوانیم با خود برد ازین عبرت سرا
هست تا فرصت، برون از خانه می ریزیم ما
بس که سختی دیده ایم از زندگانی چون شرار
خرده جان را سبکروحانه می ریزیم ما
تلخکام از نخل بارآور گذشتن مشکل است
سنگ چون اطفال بر دیوانه می ریزیم ما
خوشه امید ما خواهد به گردون سر کشید
در زمین خاکساری دانه می ریزیم ما
همت ما را نظر بر کاسه دریوزه نیست
بحر جای قطره در پیمانه می ریزیم ما
در حریم زلف اگر نگشاید از ما هیچ کار
آبی از مژگان به دست شانه می ریزیم ما
می شود معشوق عاشق چون کند قالب تهی
شمع از خاکستر پروانه می ریزیم ما
ریزش ما را نظر صائب به استحقاق نیست
پیش هر مرغی که باشد دانه می ریزیم ما

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خار در پیراهن فرزانه می ریزیم ما
گل به دامن بر سر دیوانه می ریزیم ما
هوش مصنوعی: ما خار و زخم را به لباس فرد حکیم می‌افشانیم، اما به دامن و لباس دیوانه گل و زیبایی می‌ریزیم.
قطره گوهر می شود در دامن بحر کرم
آبروی خویش در میخانه می ریزیم ما
هوش مصنوعی: یک قطره از گرانبهایی در آغوش دریا به وجود می‌آید. ما نیز آبروی خود را در میخانه به نمایش می‌گذاریم.
در خطرگاه جهان فکر اقامت می کنیم
در گذار سیل، رنگ خانه می ریزیم ما
هوش مصنوعی: ما در جایی از زندگی زندگی می‌کنیم که خطر و تغییر همیشه در کمین ماست و مانند سیلی که به وسعت خانه ما می‌ریزد، دچار تغییرات می‌شویم.
در دل ما شکوه خونین نمی گردد گره
هر چه در شیشه است، در پیمانه می ریزیم ما
هوش مصنوعی: در دل ما احساس درد و ناراحتی نمی‌شود، هر چه را که در شیشه داریم، در لیوان می‌ریزیم.
در بساط ما چو ابر نوبهاران بخل نیست
هر چه می آید به کف، رندانه می ریزیم ما
هوش مصنوعی: در زندگی ما، مانند ابرهای بهاری، هیچ گونه خساستی وجود ندارد. هر چه به دست می‌آوریم، با سلیقه و آزادمنشی خرج می‌کنیم.
انتظار قتل نامردی است در آیین عشق
خون خود چون کوهکن مردانه می ریزیم ما
هوش مصنوعی: انتظار برای کشته شدن در عشق، نشانه‌ای از ضعف است. ما مانند یک سنگ‌تراش با شجاعت خون خود را تقدیم می‌کنیم.
درد خود را می کنیم اظهار پیش عاقلان
در زمین شور دایم دانه می ریزیم ما
هوش مصنوعی: ما مشکلات و دردهای خود را با خردمندان در میان می‌گذاریم و همیشه در زمین این دنیا تلاش می‌کنیم و زحمت می‌کشیم.
هر چه نتوانیم با خود برد ازین عبرت سرا
هست تا فرصت، برون از خانه می ریزیم ما
هوش مصنوعی: هر چیزی را که نتوانیم با خود از این دارایی عبرت برداریم، تا زمانی که فرصتی هست، از خانه بیرون می‌ریزیم.
بس که سختی دیده ایم از زندگانی چون شرار
خرده جان را سبکروحانه می ریزیم ما
هوش مصنوعی: ما به اندازه‌ای در زندگی سختی کشیده‌ایم که مانند جرقه‌ای کوچک به راحتی و بدون نگرانی خود را می‌ریزیم و احساس راحتی می‌کنیم.
تلخکام از نخل بارآور گذشتن مشکل است
سنگ چون اطفال بر دیوانه می ریزیم ما
هوش مصنوعی: در زندگی، مواجهه با مشکلات و تلخی‌ها دشوار است. گاهی اوقات ما به راحتی به افرادی که در برابر ما آسیب‌پذیرند، فشار می‌آوریم مثل اینکه سنگ‌هایی بر سر آن‌ها می‌ریزیم، در حالی که خودمان در درون گرفتار مشکلات بزرگ‌تری هستیم.
خوشه امید ما خواهد به گردون سر کشید
در زمین خاکساری دانه می ریزیم ما
هوش مصنوعی: ما با تلاش و زحمت در این دنیای خاکی، دانه‌های امید را می‌پاشیم تا در آینده، به موفقیت و آسمان بلند برسیم.
همت ما را نظر بر کاسه دریوزه نیست
بحر جای قطره در پیمانه می ریزیم ما
هوش مصنوعی: ما هدف و اراده‌مان را محدود به چیزهای کوچک و ناچیز نکرده‌ایم. ما در سیطره عظمت و وسعت وجود قرار داریم و نمی‌خواهیم خود را به یک کاسه یا ظرف کوچک محدود کنیم. ما می‌خواهیم از دریا و بی‌نهایت بهره ببریم و از این رو، ظرفیت‌مان بسیار فراتر از یک قطره است.
در حریم زلف اگر نگشاید از ما هیچ کار
آبی از مژگان به دست شانه می ریزیم ما
هوش مصنوعی: اگر در فضای محبت و زیبایی تو جایی پیدا نشود، از ما هیچ کاری ساخته نیست؛ با اشک‌های خود بر موهای تو می‌فشانیم.
می شود معشوق عاشق چون کند قالب تهی
شمع از خاکستر پروانه می ریزیم ما
هوش مصنوعی: زمانی که معشوق به عشق علاقه‌مند شود، مانند شمعی می‌شود که خاکستر پروانه را به هم می‌ریزد.
ریزش ما را نظر صائب به استحقاق نیست
پیش هر مرغی که باشد دانه می ریزیم ما
هوش مصنوعی: ما به کسی که لایق نیست، توجهی نداریم و دانه‌ای نمی‌ریزیم. بلکه مثل پرنده‌ها، هر جا دانه‌ای باشد، آن را در اختیارشان قرار می‌دهیم. کسانی که به آن‌ها اهمیت می‌دهیم، باید شایستگی لازم را داشته باشند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۷۸ به خوانش پری ساتکنی عندلیب