گنجور

غزل شمارهٔ ۲۷۷

اشک پیش مردم فرزانه می ریزیم ما
در زمین شور دایم دانه می ریزیم ما
از کمین گریه ما ای فلک غافل مشو
بی خبر چون سیل در ویرانه می ریزیم ما
قطره گوهر می شود چون واصل دریا شود
آبروی خویش در میخانه می ریزیم ما
بر سر آب روان زندگانی چون حباب
ساده لوحی بین که رنگ خانه می ریزیم ما
نیست در طینت جدایی عاشق و معشوق را
شمع از خاکستر پروانه می ریزیم ما
مرد سیلاب گرانسنگ حوادث نیستیم
رخت هستی را برون زین خانه می ریزیم ما
خاطری معمور کردن، از دو عالم خوشترست
گنج را در دامن ویرانه می ریزیم ما!
تا مگر مرغ همایونی شکار ما شود
پیش هر مرغی که باشد دانه می ریزیم ما
پیش ازان دم کز نصیحت عیش ما سازند تلخ
زهر خود بر مردم فرزانه می ریزیم ما
یا در آن زلف پریشان جای خود وا می کنیم
یا به خاک ره ز دست شانه می ریزیم ما
دیگران ز افسانه می ریزند صائب رنگ خواب
سرمه بیداری از افسانه می ریزیم ما

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اشک پیش مردم فرزانه می ریزیم ما
در زمین شور دایم دانه می ریزیم ما
هوش مصنوعی: ما در برابر چشمان دیگران اشک می‌ریزیم و در دل زمین همیشه دانه می‌کاریم.
از کمین گریه ما ای فلک غافل مشو
بی خبر چون سیل در ویرانه می ریزیم ما
هوش مصنوعی: ای آسمان، مراقب حال ما باش و بی‌خبر نمان. ما همچون سیل، در دل ویرانی‌ها، اشک‌های خود را بر زمین می‌ریزیم.
قطره گوهر می شود چون واصل دریا شود
آبروی خویش در میخانه می ریزیم ما
هوش مصنوعی: وقتی که قطره‌ای به دریا وصل می‌شود، به ارزشی مثل گوهر دست پیدا می‌کند. ما هم به خاطر اعتبار و آبرویمان، در میخانه خود را به نمایش می‌گذاریم و از خود مایه می‌گذاریم.
بر سر آب روان زندگانی چون حباب
ساده لوحی بین که رنگ خانه می ریزیم ما
هوش مصنوعی: زندگی مانند حبابی است که روی جریان آب در حال حرکت است. ما با ذهنیت naïve و ساده‌انگارانه‌ خود، به جای اینکه به عمق زندگی و زیبایی‌های آن بپردازیم، تنها درگیر تصورات surface-level و بی‌اساس خود هستیم.
نیست در طینت جدایی عاشق و معشوق را
شمع از خاکستر پروانه می ریزیم ما
هوش مصنوعی: عاشق و معشوق هرگز از یکدیگر جدا نیستند و ما مانند شمع که موم خود را به خاطر پروانه می ریزد، عشق و احساسات خود را فدای آن‌ها می‌کنیم.
مرد سیلاب گرانسنگ حوادث نیستیم
رخت هستی را برون زین خانه می ریزیم ما
هوش مصنوعی: ما در برابر حوادث سخت و سنگین مثل سیلاب resilient نیستیم و به راحتی بار وجودی خود را از این جهان کنار می‌گذاریم.
خاطری معمور کردن، از دو عالم خوشترست
گنج را در دامن ویرانه می ریزیم ما!
هوش مصنوعی: ایجاد خاطرات و احساسات شاداب و دل‌نشین، از هر دو جهان بهتر و خوشایندتر است. ما گنج و ثروت را در دل خرابه‌ها و جاهایی که از زندگی خالی شده بریزیم.
تا مگر مرغ همایونی شکار ما شود
پیش هر مرغی که باشد دانه می ریزیم ما
هوش مصنوعی: تا زمانی که پرنده‌ای بلندمرتبه و خاص نصیب ما شود، برای جذب آن هر گونه تلاشی می‌کنیم و برای هر پرنده دیگری که وجود دارد، دانه فراهم می‌کنیم.
پیش ازان دم کز نصیحت عیش ما سازند تلخ
زهر خود بر مردم فرزانه می ریزیم ما
هوش مصنوعی: قبل از آنکه مشاوره و نصیحت‌ به شادی ما طعم تلخی بدهد، ما زهر خود را بر خردمندان می‌ریزیم.
یا در آن زلف پریشان جای خود وا می کنیم
یا به خاک ره ز دست شانه می ریزیم ما
هوش مصنوعی: یا در آن زلف‌های آشفته‌ات جا را برای خود باز می‌کنیم یا اینکه از دست شانه‌های تو بر زمین می‌افتیم.
دیگران ز افسانه می ریزند صائب رنگ خواب
سرمه بیداری از افسانه می ریزیم ما
هوش مصنوعی: دیگران برای به تصویر کشیدن داستان‌ها از تخیلات خود استفاده می‌کنند و به نوعی واقعیت را با آن رنگ و لعاب می‌دهند. اما ما، برعکس، تلاش می‌کنیم که در بیداری و واقعیت، از افسانه‌ها بهره بگیریم و بر اساس آن‌ها زندگی کنیم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۰ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۲۷۷ به خوانش پری ساتکنی عندلیب

حاشیه ها

1393/07/08 12:10
ulhn

باید به فکر آخرت بود

1393/09/11 21:12
هلن

چرامتن رامعنی نمی کنداین خیلی بداست