گنجور

غزل شمارهٔ ۲۷۳۸

شاخ گل از دست و چوگان تو یادم می دهد
غنچه از گوی گریبان تو یادم می دهد
جلوه خورشید تابان در ته دامان ابر
زیر زلف از ماه تابان تو یادم می دهد
برق عالمسوز در ابر سیاه نوبهار
از نگاه چشم فتان تو یادم می دهد
از شفق حال شهیدان تو می گردد عیان
ماه نو از تیغ عریان تو یادم می دهد
انتظام گوهر شهوار در کام صدف
زیر لب از عقده دندان تو یادم می دهد
خط به دور جام لبریز از شراب لاله رنگ
گرد لب از خط ریحان تو یادم می دهد
می دهد یاد از دل پرخون من هر غنچه ای
هرگلی از روی خندان تو یادم می دهد
از صف محشر دلم لرزان شود چون برگ بید
کز صف برگشته مژگان تو یادم می دهد
در میان جان شیرین چون الف جا می دهم
هر چه از سرو خرامان تو یادم می دهد
در کنار بوستان، مجموعه رنگین گل
صائب از اوراق دیوان تو یادم می دهد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شاخ گل از دست و چوگان تو یادم می دهد
غنچه از گوی گریبان تو یادم می دهد
هوش مصنوعی: می‌گوید وقتی به شاخ گل نگاه می‌کنم، یاد تو و بازی چوگان می‌افتم و غنچه نیز مرا به یاد گوی در دستانت می‌اندازد.
جلوه خورشید تابان در ته دامان ابر
زیر زلف از ماه تابان تو یادم می دهد
هوش مصنوعی: نما و زیبایی خورشید روشن در انتهای دامن ابر، زیر موهای زیبا و تابناک تو، مرا به یاد می‌آورد.
برق عالمسوز در ابر سیاه نوبهار
از نگاه چشم فتان تو یادم می دهد
هوش مصنوعی: نور درخشان و خیره‌کننده‌ای که در دل ابرهای تیره و بارانی بهار می‌تابد، مرا به یاد نگاه جذاب و دلربای تو می‌اندازد.
از شفق حال شهیدان تو می گردد عیان
ماه نو از تیغ عریان تو یادم می دهد
هوش مصنوعی: وقتی شفق را می‌بینم، حال و هوای شهیدان برایم روشن می‌شود و ماه نو که از تیغ تو نمایان است، یادآور تو می‌شود.
انتظام گوهر شهوار در کام صدف
زیر لب از عقده دندان تو یادم می دهد
هوش مصنوعی: نظم و زیبایی گوهری که در کام صدف وجود دارد، به من یادآوری می‌کند که یاد تو و دندان‌هایت در ذهنم باقی مانده است.
خط به دور جام لبریز از شراب لاله رنگ
گرد لب از خط ریحان تو یادم می دهد
هوش مصنوعی: نقش و خطوطی که بر دور جام پر از شراب لاله‌ای است، یادآور لب‌های خوشبو و دلنشین توست.
می دهد یاد از دل پرخون من هر غنچه ای
هرگلی از روی خندان تو یادم می دهد
هوش مصنوعی: هر غنچه و گلی که می‌بینم، مرا به یاد دل پرخونم می‌اندازد و یادآور می‌شود که لبخند تو همواره در ذهن من است.
از صف محشر دلم لرزان شود چون برگ بید
کز صف برگشته مژگان تو یادم می دهد
هوش مصنوعی: در روز محشر، دل من به شدت می‌لرزد، مانند برگ بیدی که در باد می‌رقصد. این لرزش به خاطر یاد توست و چشمانت که همواره در خاطرم است.
در میان جان شیرین چون الف جا می دهم
هر چه از سرو خرامان تو یادم می دهد
هوش مصنوعی: در دل شیرینم، همانند حرف الف، جا می‌دهم و هر چیزی که از زیبایی و رقص تو به یادم می‌آید، در آن می‌گذارم.
در کنار بوستان، مجموعه رنگین گل
صائب از اوراق دیوان تو یادم می دهد
هوش مصنوعی: در کنار باغ، مجموعه‌ای از گل‌های رنگارنگ به یاد من می‌آورد که چگونه اشعار تو در دیوانت، مانند این گل‌ها زیبا و دلنشین هستند.