گنجور

غزل شمارهٔ ۲۷۳۵

دل ز پهلوی جنون داد فراغت می دهد
عالمی را مایه از سنگ ملامت می دهد
گر نهالی را دهم از چشمه آیینه آب
از سیه بختی همان بار کدورت می دهد
غنچه شو گر از هجوم عشقبازان درهمی
خنده گل بلبلان را بال جرأت می دهد
حسن می خواهی نگاه گرم را معزول کن
باغبان اهل، گلشن را به غارت می دهد
صائب از دست تهی تا کی شکایت می کنی؟
تنگدستی را فلک در خورد همت می دهد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل ز پهلوی جنون داد فراغت می دهد
عالمی را مایه از سنگ ملامت می دهد
هوش مصنوعی: دل از شدت جنون احساس آرامش و آسودگی می‌کند، در حالی که این احساس می‌تواند برای دیگران دردسرساز باشد و باعث سرزنش و بی‌رحمی شود.
گر نهالی را دهم از چشمه آیینه آب
از سیه بختی همان بار کدورت می دهد
هوش مصنوعی: اگر نهالی را از چشمه آبی بنشانم، اما به خاطر بدشانسی همان نهال به جای رشد، بار کدورت و ناامیدی را می‌آورد.
غنچه شو گر از هجوم عشقبازان درهمی
خنده گل بلبلان را بال جرأت می دهد
هوش مصنوعی: اگر به عشق و زیبایی بپردازی و به آرامش روحی برسی، این سبب دلگرمی و شجاعت دیگران نیز خواهد شد.
حسن می خواهی نگاه گرم را معزول کن
باغبان اهل، گلشن را به غارت می دهد
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی زیبایی و جذابیت را به دست آوری، باید انعطاف و محبت را کنار بگذاری، زیرا کسی که در باغ عشق است، می‌تواند زیبایی‌ها را از آن خود کند.
صائب از دست تهی تا کی شکایت می کنی؟
تنگدستی را فلک در خورد همت می دهد
هوش مصنوعی: صائب، تا کی می‌خواهی از وضعیت سخت و نداری خود شکایت کنی؟ بدان که تقدیر و سرنوشت هم به تنگدستی‌ات ادامه می‌دهد و بر اساس قدرت و اراده‌ات به تو می‌دهد.