غزل شمارهٔ ۲۷۳۴
کی به عاشق بوسه آن لعل لب میگون دهد؟
نیست ممکن گوهر شاداب نم بیرون دهد
شکوه از دل کی تراود تا نگردد دل دو نیم؟
چون زبان خامه شق گردد سخن بیرون دهد
هر که آب از چشمه سار بی نیازی خورده است
آب گوهر در مذاقش تلخی افیون دهد
پیش چرخ بی مروت آبروی خود مریز
این سبوی کهنه هیهات است نم بیرون دهد
بر نیارد سرمه دان دریاکشان را از خمار
دیده آهو چه تسکین دل مجنون دهد؟
خلق مجنون را نسازد تنگ، جوش دام و دد
کوه را دیوانگی پیشانی هامون دهد
نیست بوی گل دماغ آشفتگان را سازگار
ما و دامان بیابانی که بوی خون دهد
عالم امکان، کف بحر پر آشوب فناست
پشت بر دیوار آسایش کس اینجا چون دهد؟
هر که دریابد نشاط باده تلخ فنا
بوسه بر لبهای خنجر چون لب میگون دهد
لقمه چرب از برای خاک سامان می کند
هر که را گردون دون، جمعیت قارون دهد
گفتم از زرکار من چون زر شود، غافل که چرخ
چون گل رعنا مرا از کاسه زر خون دهد
حکمت اندوزی که شد گوهرشناس وقت صاف
بوسه ها بر پای خم مانند افلاطون دهد
زان خوشم صائب به نان جو که بر خوان جهان
نعمت الوان ثمر غمهای گوناگون دهد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کی به عاشق بوسه آن لعل لب میگون دهد؟
نیست ممکن گوهر شاداب نم بیرون دهد
هوش مصنوعی: کی کسی به عاشق بوسهای از لب زیبایی که به مانند لعل است، میدهد؟ هرگز ممکن نیست که مروارید شاداب و درخشان از رطوبت خارج شود.
شکوه از دل کی تراود تا نگردد دل دو نیم؟
چون زبان خامه شق گردد سخن بیرون دهد
هوش مصنوعی: شکایت از دل زمانی به وجود میآید که دل به دو نیم تقسیم نشود. وقتی که زبان از خاموشی خارج میشود، حرفها خود به خود بیان میشوند.
هر که آب از چشمه سار بی نیازی خورده است
آب گوهر در مذاقش تلخی افیون دهد
هوش مصنوعی: هر کسی که از چشمهی بینیازی آب نوشیده باشد، طعم تلخ افیون را برایش دلپذیر نخواهد بود.
پیش چرخ بی مروت آبروی خود مریز
این سبوی کهنه هیهات است نم بیرون دهد
هوش مصنوعی: قبل از چرخ بیرحم، آبرویت را به خطر نینداز، زیرا این ظرف کهنه هرگز نمیتواند آب را خارج کند.
بر نیارد سرمه دان دریاکشان را از خمار
دیده آهو چه تسکین دل مجنون دهد؟
هوش مصنوعی: برای آرام کردن دل مجنون، سرمه دانی که در آن دریا وجود دارد نمیتواند از خواب آلودگی و خمار چشمان آهو نجات یابد.
خلق مجنون را نسازد تنگ، جوش دام و دد
کوه را دیوانگی پیشانی هامون دهد
هوش مصنوعی: در اینجا به نظر میرسد که شاعر به توصیف شخصیت مجنون و ارتباط او با طبیعت میپردازد. میگوید که مردم عادی نمیتوانند او را درک کنند و از محدودیتهای زندگی روزمره رنج میبرند. اما مجنون، به اندازهای عمیق و آزاد است که میتواند از احساسات و هیجانات طبیعت بهرهمند شود. در واقع، در اینجا به نوعی جنون اشاره شده که او را به دنیای وسیعتری مرتبط میکند و این حالت میتواند او را به اوج شکوفایی و خلاقیت برساند.
نیست بوی گل دماغ آشفتگان را سازگار
ما و دامان بیابانی که بوی خون دهد
هوش مصنوعی: عطر گل، برای افرادی که درگیر مشکلات و دغدغههای روحی هستند، مناسب نیست. همچنین، محیط بیابان که بوی خون میدهد، نیز با روح و روان آنها سازگاری ندارد.
عالم امکان، کف بحر پر آشوب فناست
پشت بر دیوار آسایش کس اینجا چون دهد؟
هوش مصنوعی: در دنیای ممکنات، جهان مملو از آشفتگی و نابودی است. هیچکس نمیتواند به راحتی و آسایش در این مکان بماند؛ پس چه کسی میتواند در چنین شرایطی آرامش پیدا کند؟
هر که دریابد نشاط باده تلخ فنا
بوسه بر لبهای خنجر چون لب میگون دهد
هوش مصنوعی: هر کسی که لذت زندگی را در نوشیدن باده غمناک مرگ دریابد، مانند بوسهای بر لبهای خنجر، زیبایی را در تلخیها مییابد.
لقمه چرب از برای خاک سامان می کند
هر که را گردون دون، جمعیت قارون دهد
هوش مصنوعی: هر کسی که در زندگی به دنبال به دست آوردن دنیاست، با استفاده از نعمتهای دنیوی و مال و ثروت، میتواند به راحتی زندگی خود را سامان دهد. اما در این مسیر، ممکن است مانند قارون، شخصی به جمعیت و ثروت فراوان برسد که به تباهی و سرنوشت نامطلوبی دچار شود.
گفتم از زرکار من چون زر شود، غافل که چرخ
چون گل رعنا مرا از کاسه زر خون دهد
هوش مصنوعی: به او گفتم که کار من چطور به طلا میرسد، غافل از این که زمانه مانند گلی زیباست و مرا از ظرف طلا به درد و رنج میاندازد.
حکمت اندوزی که شد گوهرشناس وقت صاف
بوسه ها بر پای خم مانند افلاطون دهد
هوش مصنوعی: آنگاه که فردی دانش و حکمت را به خوبی فراگرفته و به عمق معرفت رسیده باشد، در زمانی که فضا آرام و صمیمی است، مانند افلاطون به دیگران تقدیر و احترام میگذارد و با محبت به آنها نزدیک میشود.
زان خوشم صائب به نان جو که بر خوان جهان
نعمت الوان ثمر غمهای گوناگون دهد
هوش مصنوعی: من از نان جو خوشحال هستم، زیرا این غذا در سفره زندگی، انواع لذتها و ثمرات مختلف را به من میدهد و در عین حال، غمهای مختلف را هم با خود به همراه دارد.

صائب