گنجور

غزل شمارهٔ ۲۷۱۹

از تجرد نور حکمت در دل افزون می‌شود
خُم چو خالی شد ز مِی ، جایِ فلاطون می‌شود
صبر بر بی‌حاصلی می‌بایدش چون سرو کرد
در ریاض آفرینش هرکه موزون می‌شود
می چو شد انگور، بیرون آید از زندان خُم
می‌برم غیرت بر آن عاقل که مجنون می‌شود
بر امید وصل، عاشق تن به سختی می‌دهد
بهر شیرین کوهکن حمال گلگون می‌شود
از غبار دل مگر انشای صحرایی کند
ورنه هامون کی حریف شور مجنون می‌شود؟
می‌کند در پرده شب جلوه دیگر شراب
از خط افزون نشئه لب‌های میگون می‌شود
نیست قیل و قال ما چون عندلیبان بهر گل
بر سر خار ملامت بیشتر خون می‌شود
گر چنین خواهد ز بار حرص خم شد پشت‌ها
خاک در اندک زمان منعم ز قارون می‌شود
پیش عفو حق چه باشد جرم ما آلودگان؟
بحر از سیلاب یک ساعت دگرگون می‌شود
ناصِح بی‌درد صائب هرزه می‌سوزد نفس
می‌شود فرزانه مجنون مشک اگر خون می‌شود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از تجرد نور حکمت در دل افزون می‌شود
خُم چو خالی شد ز مِی ، جایِ فلاطون می‌شود
هوش مصنوعی: وقتی دل از حکمت و روشنایی پر شود، مانند خمی می‌شود که وقتی خالی از شراب باشد، به جای آن نهج فلسفی و اندیشه‌های عمیق پیدا می‌کند.
صبر بر بی‌حاصلی می‌بایدش چون سرو کرد
در ریاض آفرینش هرکه موزون می‌شود
هوش مصنوعی: انسان باید با صبر و حوصله به تحمل بی‌نتیجه‌گی‌ها بپردازد، مانند درخت سرو که در باغ‌های آفرینش استوار و سرزنده می‌ماند. هر کسی که در زندگی به هارمونی و هماهنگی برسد، می‌تواند به آرامش و موفقیت دست یابد.
می چو شد انگور، بیرون آید از زندان خُم
می‌برم غیرت بر آن عاقل که مجنون می‌شود
هوش مصنوعی: شراب وقتی از انگور به دست بیاید، مانند کسی است که از زندان آزاد می‌شود. من به آن کسی که دیوانه می‌شود حسادت می‌ورزم.
بر امید وصل، عاشق تن به سختی می‌دهد
بهر شیرین کوهکن حمال گلگون می‌شود
هوش مصنوعی: عاشق برای رسیدن به محبوبش، با وجود دشواری‌ها و مشکلات، خود را فدای سختی‌ها می‌کند و در این راه، به سختی و رنج کشیدن عادت می‌کند. در پی این عشق، همچون یک کارگر که در کوه‌ها به کار سخت مشغول است، رنگ و رویش عوض می‌شود و زیباتر می‌شود.
از غبار دل مگر انشای صحرایی کند
ورنه هامون کی حریف شور مجنون می‌شود؟
هوش مصنوعی: دل همچون خاکی است که می‌تواند عناصر زیبایی را در خود پرورش دهد، اما اگر این دل نتواند به صحرایی روحانی تبدیل شود، آنگاه چگونه می‌تواند به شوق و اشتیاق دیوانه‌وار زندگی پاسخ دهد؟ زندگی نیاز به شور و حال دارد و اگر نتوانیم به این حالت دست پیدا کنیم، به سختی می‌توانیم با چالش‌های آن روبه‌رو شویم.
می‌کند در پرده شب جلوه دیگر شراب
از خط افزون نشئه لب‌های میگون می‌شود
هوش مصنوعی: در تاریکی شب، شراب جلوه‌ای خاص‌تر پیدا می‌کند و لذت آن از لب‌های زیبا بیشتر می‌شود.
نیست قیل و قال ما چون عندلیبان بهر گل
بر سر خار ملامت بیشتر خون می‌شود
هوش مصنوعی: ما در صحبت‌هایمان مانند قناری‌ها فقط برای عشق به گل‌ها صحبت می‌کنیم و هیچ‌کس نمی‌تواند ما را سرزنش کند، زیرا وقتی صحبت از عشق می‌شود، درد و زخم‌ها بیشتر احساس می‌شوند.
گر چنین خواهد ز بار حرص خم شد پشت‌ها
خاک در اندک زمان منعم ز قارون می‌شود
هوش مصنوعی: اگر انسان به خاطر حرص و طمع از حد بگذرد، به زودی پشتش خم می‌شود و در مدت کوتاهی، آن کسی که به لطف و نعمت رسیده، مثل قارون خواهد شد.
پیش عفو حق چه باشد جرم ما آلودگان؟
بحر از سیلاب یک ساعت دگرگون می‌شود
هوش مصنوعی: در برابر بخشش خداوند، گناه ما که دچار آلودگی هستیم چه ارزشی دارد؟ مانند این است که دریا فقط با یک لحظه طوفان به کلی تغییر می‌کند.
ناصِح بی‌درد صائب هرزه می‌سوزد نفس
می‌شود فرزانه مجنون مشک اگر خون می‌شود
هوش مصنوعی: صائب، بی‌درد و بدون احساس، نصیحت می‌کند، در حالی که اوضاع دردناک است. در این شرایط، جنون و عشق واقعی، عاقلانه و زیرک می‌شود، حتی اگر مشک به خون تبدیل شود.

حاشیه ها

1402/12/06 20:03
سیدمحمد جهانشاهی

خُم چُو خالی شد ز مِی ، جایِ فلاطون می‌شود