گنجور

غزل شمارهٔ ۲۷۰۷

جان زترک جسم چون گوهر فروزان می شود
چون بخار از گل برآید ابر نیسان می شود
ترک خواهش را حیات جاودانی لازم است
آبرو چون جمع گردد آب حیوان می شود
در هوای دانه نعلش همچنان در آتش است
پایتخت مور اگر دست سلیمان می شود
بیگناهی کم گناهی نیست در دیوان عشق
یوسف از دامان پاک خود به زندان می شود
محو روی دوست ازخواب پریشان ایمن است
خانه در بسته گردد هر که حیران می شود
ازنشاط اهل دل ظاهرپرستان غافلند
پسته دایم در میان پوست خندان می شود
اهل غفلت را رهایی نیست از زندان خاک
پای خواب آلود آخر گرد دامان می شود
عشق دارد در لباس شرم پنهان حسن را
شمع در فانوس از پروانه پنهان می شود
نور چشم من چو شمع از گریه گرم من است
خانه اهل کرم روشن ز مهمان می شود
هر که را از دست می گیرد هوای دل عنان
گردباد دامن صحرای امکان می شود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جان زترک جسم چون گوهر فروزان می شود
چون بخار از گل برآید ابر نیسان می شود
هوش مصنوعی: وجود انسان مانند جواهر درخشان است که از درون جسمش می‌درخشد. زمانی که بخار از گل بیرون می‌آید، در حقیقت مانند ابرهای باران‌ساز در بهار، جان نیز می‌تواند از محدودیت‌های جسم رها شود و به سوی آسمان بالاتر برود.
ترک خواهش را حیات جاودانی لازم است
آبرو چون جمع گردد آب حیوان می شود
هوش مصنوعی: برای داشتن زندگی ابدی، نیاز است که از خواسته‌ها و تمایلات دنیوی خود دوری کنید. زمانی که عزت و آبرو جمع شود، زندگی انسان به حیات واقعی تبدیل می‌شود.
در هوای دانه نعلش همچنان در آتش است
پایتخت مور اگر دست سلیمان می شود
هوش مصنوعی: در شرایط سخت و دشوار، حتی اگر قدرت و امکاناتی در اختیار داشته باشیم، نباید فراموش کنیم که سختی‌ها و چالش‌ها همچنان وجود خواهند داشت. در این وضعیت، ممکن است بهترین تلاش‌ها و توانایی‌های ما نیز نتوانند مشکلات را به طور کامل حل کنند.
بیگناهی کم گناهی نیست در دیوان عشق
یوسف از دامان پاک خود به زندان می شود
هوش مصنوعی: در دنیای عشق، بی‌گناهی کمتر از گناهی نیست. یوسف، با آن پاکی و معصومیتی که دارد، به خاطر بعضی اتفاقات به زندان می‌افتد.
محو روی دوست ازخواب پریشان ایمن است
خانه در بسته گردد هر که حیران می شود
هوش مصنوعی: اگر کسی در خواب به چهره محبوبش فکر کند، نگرانی و آشفتگی به او تسلط نمی‌یابد. در واقع، در شرایطی که دیگران گیج و سردرگم هستند، او احساس آرامش می‌کند و در دلش امنی ایجاد می‌گردد.
ازنشاط اهل دل ظاهرپرستان غافلند
پسته دایم در میان پوست خندان می شود
هوش مصنوعی: افرادی که به ظواهر دنیوی توجه دارند، از شادی واقعی غافل هستند و مانند پسته‌ای هستند که در میان پوست خود می‌خندد، اما در واقعیت درونش پر از تلخی و سختی است.
اهل غفلت را رهایی نیست از زندان خاک
پای خواب آلود آخر گرد دامان می شود
هوش مصنوعی: آدم‌های بی‌خبر و غافل هیچ‌گاه از زندان زندگی مادی و خواب‌آلود رهایی نمی‌یابند و در نهایت، سرنوشتشان به دامان خاک و زمین خواهد افتاد.
عشق دارد در لباس شرم پنهان حسن را
شمع در فانوس از پروانه پنهان می شود
هوش مصنوعی: عشق در لباس شرم خود را پنهان کرده است، مانند شمعی که درون فانوس مخفی است و پروانه را نمی‌بیند.
نور چشم من چو شمع از گریه گرم من است
خانه اهل کرم روشن ز مهمان می شود
هوش مصنوعی: چشمان من مانند شمعی است که بر اثر اشک‌هایم روشن می‌گردد و خانه افراد نیکوکار به خاطر ورود مهمان روشن می‌شود.
هر که را از دست می گیرد هوای دل عنان
گردباد دامن صحرای امکان می شود
هوش مصنوعی: هر کس که از دست می‌رود، هوای دلش به شدت دچار تغییر می‌شود و مثل گردبادی، دامن بیابان‌های ممکنات را در بر می‌گیرد.