غزل شمارهٔ ۲۷۰۵
از گلستانی که بلبل روی گردان می شود
شبنم رخسار گل اشک یتیمان می شود
نیست جان کاملان را در تن خاکی قرار
می رود آسایش ازگوهر چو غلطان می شود
نیست ممکن آب با آیینه گردد سینه صاف
تیرگی رزق سکندر زآب حیوان می شود
مهر خاموشی کند بی پرده راز عشق را
زخم صبح از بخیه انجم نمایان می شود
حجت قاطع کند کوته زبان لاف را
شمع می لرزد به جان چون صبح خندان می شود
حرص در تنگ شکر بر خاک می مالد زبان
خاک بر موران قانع شکرستان می شود
مست گشتم تا زمینا پنبه ساقی برگرفت
از گل ابری زمین من گلستان می شود
عیب خود را می کند پوشیده نادان در لباس
پرده دار پای خواب آلود دامان می شود
تن به تسلیم و رضا دادن بود بر دل گران
طفل در گهواره بستن بیش گریان می شود
قطره چون گوهر شود، ایمن شود از انقلاب
می برم غیرت به هر چشمی که حیران می شود
سنگ طفلان است کوه قاف در میزان عقل
کوه غم صائب به مجنون سنگ طفلان می شود
غزل شمارهٔ ۲۷۰۴: هر چه در دل نقش بندد آدمی آن می شودغزل شمارهٔ ۲۷۰۶: هستی ظاهر حجاب قرب یزدان می شود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از گلستانی که بلبل روی گردان می شود
شبنم رخسار گل اشک یتیمان می شود
هوش مصنوعی: در باغی که بلبل از آن دوری میکند، قطرات شبنم بر چهره گل مانند اشک یتیمان میریزد.
نیست جان کاملان را در تن خاکی قرار
می رود آسایش ازگوهر چو غلطان می شود
هوش مصنوعی: جان افراد کامل و پخته در این بدن خاکی آرام نمیگیرد، چرا که وقتی گوهر وجودشان به سوی بینهایت حرکت میکند، آسایش و آرامش واقعی از دست میرود.
نیست ممکن آب با آیینه گردد سینه صاف
تیرگی رزق سکندر زآب حیوان می شود
هوش مصنوعی: آب نمیتواند با آیینهای که در آن منعکس شده، صاف و شفاف شود. تیرگی و ناپاکی رزق سکندر مثل آب حیوان، او را تحت تأثیر قرار میدهد و نمیتواند به خوبی بماند.
مهر خاموشی کند بی پرده راز عشق را
زخم صبح از بخیه انجم نمایان می شود
هوش مصنوعی: عشق در سکوت و بدون پرده، به طور آشکار خود را نشان میدهد. زخمهایی که در سپیدهدم به وجود آمده، به تدریج خود را نمایان میسازند.
حجت قاطع کند کوته زبان لاف را
شمع می لرزد به جان چون صبح خندان می شود
هوش مصنوعی: حجت قاطع به معنای دلیل محکم و روشنی است که میتواند ادعای نادرست را برملا کند. کسی که توانایی بیان جزئیات ندارد و فقط لاف میزند، در برابر این دلیل نمیتواند ایستادگی کند. به مانند شعله شمعی که به لرزش میافتد به خاطر وجود نور صبح، نشان دهنده تغییر و روشنی است. وقتی صبح میرسد، شمع نمیتواند در برابر نور درخشانتر مقاومت کند.
حرص در تنگ شکر بر خاک می مالد زبان
خاک بر موران قانع شکرستان می شود
هوش مصنوعی: حرص و طمع باعث میشود که انسان در پی چیزهای مادی بیفتد و خود را به زحمت بیندازد، در حالی که اگر قناعت را پیشه کند و بر داشتههای خود راضی باشد، به شکوفایی و خوشبختی خواهد رسید. در واقع، انسان باید از جستجوی بیپایان و بیمورد دست بردارد و به آنچه دارد، راضی باشد تا به آرامش و شادی واقعی دست پیدا کند.
مست گشتم تا زمینا پنبه ساقی برگرفت
از گل ابری زمین من گلستان می شود
هوش مصنوعی: من در حال شیدایی و مستی به سر میبرم تا اینکه ساقی گلابی از گلهای سفید بر زمین برداشت کرد و به این ترتیب، دنیای من مانند یک گلستان زیبا و دلپذیر میشود.
عیب خود را می کند پوشیده نادان در لباس
پرده دار پای خواب آلود دامان می شود
هوش مصنوعی: نادان به گونهای خود را میپوشاند که عیوبش پنهان بماند، در حالی که به خواب آلودگی دامنگیر میشود.
تن به تسلیم و رضا دادن بود بر دل گران
طفل در گهواره بستن بیش گریان می شود
هوش مصنوعی: وقتی که انسان تسلیم و راضی به شرایطش میشود، دیگر نمیتواند بار سنگینی را که در دل دارد، بر دوش بکشد و در این حالت، همانند کودکی که به گهواره بسته شده و بیشتر از قبل گریه میکند، دچار ناراحتی و رنج میشود.
قطره چون گوهر شود، ایمن شود از انقلاب
می برم غیرت به هر چشمی که حیران می شود
هوش مصنوعی: وقتی قطره مانند گوهر ارزشمند میشود، از تاثیرات و تغییرات ناگوار در امان میماند. من غیرت و شجاعت را به هر چشمی که در حیرت و شگفتی است، منتقل میکنم.
سنگ طفلان است کوه قاف در میزان عقل
کوه غم صائب به مجنون سنگ طفلان می شود
هوش مصنوعی: کوه قاف به عنوان نمادی از عقل و دانش، برای اکثر مردم سنگین و دشوار به نظر میرسد. اما برای مجنون، که نماینده عشق و احساسات شدید است، حتی سنگینی این کوه به اندازه سنگی کوچک و بیاهمیت میشود. در واقع، شدت عشق و احساست میتواند فراتر از مسائل عقلانی و منطقی برود و چیزهایی که برای دیگران سنگین و مشکل به نظر میرسند، برای عاشقانی همچون مجنون به سادگی قابل تحمل میشوند.