غزل شمارهٔ ۲۷۰۴
هر چه در دل نقش بندد آدمی آن می شود
خاک مجنون زود بازیگاه طفلان می شود
لاله و ریحان نگیرد جای درد و داغ عشق
ورنه بر پروانه هم آتش گلستان می شود
از مروت نیست ما لب تشنگان را سوختن
آخر آن چاه زنخدان چاه نسیان می شود
ریزش افزون می کند جمعیت روشندلان
خرمن مه را پریشانی نگهبان می شود
می کند اشک ندامت نامه دل را سفید
صبح از اخترفشانی پاکدامان می شود
یک دل بیدار می آرد جهانی را به وجد
شور مجنون باعث شور بیابان می شود
دولت بیدار با این تار و پود انتظام
چشم تا برهم زنی خواب پریشان می شود
من چه دارم درنظر تا دل به آن خرم کنم؟
پسته از یاد شکر در پوست خندان می شود
تشنه چشمان را ز پیری نیست سیری از جهان
قطره در کام صدف از حرص دندان می شود
آب حیوان جای آب تلخ نتواند گرفت
تشنه دریا کجا قانع به باران می شود
در دل اهل جهان دارد شکوه کوه قاف
هر که چون عنقا ز چشم خلق پنهان می شود
در شبستانی که گردد کلک صائب شعله ریز
شمع در زیر پر پروانه پنهان می شود
غزل شمارهٔ ۲۷۰۳: میشود عارف خجل نادان چو ملزم میشودغزل شمارهٔ ۲۷۰۵: از گلستانی که بلبل روی گردان می شود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر چه در دل نقش بندد آدمی آن می شود
خاک مجنون زود بازیگاه طفلان می شود
هوش مصنوعی: هر چیزی که در دل انسان نقش میبندد، همان خواهد شد. خاک مجنون به سرعت به میدان بازی کودکان تبدیل میشود.
لاله و ریحان نگیرد جای درد و داغ عشق
ورنه بر پروانه هم آتش گلستان می شود
هوش مصنوعی: گلها و گیاهان زیبا نمیتوانند جایگزین درد و رنج عشق شوند، وگرنه حتی پروانهها هم از آتش گلستان آسیب خواهند دید.
از مروت نیست ما لب تشنگان را سوختن
آخر آن چاه زنخدان چاه نسیان می شود
هوش مصنوعی: از جوانمردی به دور است که ما اجازه دهیم کسانی که تشنهاند، در عذاب بمانند. در نهایت، آن زخم یا مشکل گذراست و به فراموشی سپرده میشود.
ریزش افزون می کند جمعیت روشندلان
خرمن مه را پریشانی نگهبان می شود
هوش مصنوعی: افزایش تعداد روشندلان، به معنای یک خرمن از روشنایی و دانایی است، اما در این میان، بینظمی و پریشانی نیز به وجود میآید که نگهبان این روشنایی را تحت تأثیر قرار میدهد.
می کند اشک ندامت نامه دل را سفید
صبح از اخترفشانی پاکدامان می شود
هوش مصنوعی: اشکهای پشیمانی دلم را مانند صبحی روشن، که با نور ستارههای پاک و نجیب همراه است، بینشان میکند.
یک دل بیدار می آرد جهانی را به وجد
شور مجنون باعث شور بیابان می شود
هوش مصنوعی: یک دل بیدار و هوشیار میتواند جهانی را به هیجان و شوق بیاورد. مانند شور و هیجانی که مجنون به وجود میآورد و بیابان را پر از شور و انرژی میکند.
دولت بیدار با این تار و پود انتظام
چشم تا برهم زنی خواب پریشان می شود
هوش مصنوعی: خوشبختی و موفقیت با نظم و برنامهریزی بیدار و هوشیار است، و وقتی که تو چشمانت را ببندی و به خواب بروی، این خوشبختی و موفقیت از بین میرود و به حوضهای از آشفتگی و بینظمی تبدیل میشود.
من چه دارم درنظر تا دل به آن خرم کنم؟
پسته از یاد شکر در پوست خندان می شود
هوش مصنوعی: من چه چیزی دارم که برای شاد کردن دل خود به آن تکیه کنم؟ حتی پسته هم وقتی به یاد شیرینی شکر میافتد، درون پوستش لبخند میزند.
تشنه چشمان را ز پیری نیست سیری از جهان
قطره در کام صدف از حرص دندان می شود
هوش مصنوعی: اگرچه به سن و سال پیری رسیدهام، اما مانند یک تشنه به دنبال زیباییها و لذتها هستم. همینطور که یک قطره آب میتواند در صدف به زیبایی تبدیل شود، حرص و طمع من نیز باعث میشود تا از هر فرصتی بهرهبرداری کنم.
آب حیوان جای آب تلخ نتواند گرفت
تشنه دریا کجا قانع به باران می شود
هوش مصنوعی: آب حیات نمیتواند جایگزین آب تلخ شود. انسانی که تشنه دریایی است، هرگز به باران قانع نمیشود.
در دل اهل جهان دارد شکوه کوه قاف
هر که چون عنقا ز چشم خلق پنهان می شود
هوش مصنوعی: هرکس که مانند پرنده افسانهای عنقا از نظر مردم دور بماند، در دل انسانهای دنیا مانند کوه قاف عظمت و بزرگی دارد.
در شبستانی که گردد کلک صائب شعله ریز
شمع در زیر پر پروانه پنهان می شود
هوش مصنوعی: در مکانی که قلم شاعر به طرز زیبایی میدرخشد، روشنایی شمع زیر بالهای پروانه به آرامی پنهان میشود.