گنجور

غزل شمارهٔ ۲۶۸۵

خانه‌ای کز نور حسن او مصفا می‌شود
حلقه بیرون در محو تماشا می‌شود
هر طلسمی را به نام باددستی بسته‌اند
چشم یعقوب از نسیم پیرهن وامی‌شود
شرط قطع وادی هستی مجرد گشتن است
زور می‌آرد به ره رهرو چو تنها می‌شود
می‌زند غیرت نمک بر دیده خونبار من
در سر هرکس که شور عشق پیدا می‌شود
چون نگرداند رخ از تیغ شهادت مرده‌دل؟
زشت با آیینه چون شد چهره، رسوا می‌شود
خودنمایی کار ما را در گره انداخته است
قطره چون برداشت دست از خویش دریا می‌شود
صد تماشا هست در پوشیدن چشم از جهان
وای بر چشمی که غافل زین تماشا می‌شود
می‌زند خود را به ساحل، بازمی‌گردد به بحر
از محیط عشق هر موجی که پیدا می‌شود
می‌فتد در رشته جان صد گره از پیچ و تاب
صائب از زلف سخن تا یک گره وامی‌شود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خانه‌ای کز نور حسن او مصفا می‌شود
حلقه بیرون در محو تماشا می‌شود
هوش مصنوعی: خانه‌ای که با زیبایی او روشن و آراسته می‌شود، در ورودی‌اش، همه چیز برای تماشا جذاب و دلربا به نظر می‌رسد.
هر طلسمی را به نام باددستی بسته‌اند
چشم یعقوب از نسیم پیرهن وامی‌شود
هوش مصنوعی: هر نوع جادو و سحری با به کار بردن قدرت و نفوذ خاصی ایجاد شده است، اما حتی نسیم ملایم و لطیف از پیراهن یعقوب، می‌تواند دلی را به شگفتی وادارد.
شرط قطع وادی هستی مجرد گشتن است
زور می‌آرد به ره رهرو چو تنها می‌شود
هوش مصنوعی: برای این که از مسیر هستی و زندگی برطرف شوی و به حالت تجرد و آزادگی برسی، باید تلاش کنی و از موانع عبور کنی. هنگامی که تنها شوی و از وابستگی‌ها رها گردی، در این مسیر قدرت و نیروی بیشتری پیدا می‌کنی.
می‌زند غیرت نمک بر دیده خونبار من
در سر هرکس که شور عشق پیدا می‌شود
هوش مصنوعی: غیرت عشق مثل نمکی بر چشم‌های پرخون من می‌زند، وقتی که کسی در دلش عشق واقعی بیدار می‌شود.
چون نگرداند رخ از تیغ شهادت مرده‌دل؟
زشت با آیینه چون شد چهره، رسوا می‌شود
هوش مصنوعی: وقتی کسی از خطر شهادت روی برگرداند، مانند مرده است و در این حال، چهره‌اش زشت می‌شود. همان‌طور که یک چهره زشت در آینه پنهان نمی‌شود، او نیز در جدایی از حقایق، رسوا می‌گردد.
خودنمایی کار ما را در گره انداخته است
قطره چون برداشت دست از خویش دریا می‌شود
هوش مصنوعی: ما به دلیل خودخواهی و خودپسندی به مشکل افتاده‌ایم؛ اما وقتی که فرد از خودخواهی دست بردارد و به جمع فکر کند، او مانند قطره‌ای است که با پیوستن به دریا، قدرت و گستردگی بیشتری پیدا می‌کند.
صد تماشا هست در پوشیدن چشم از جهان
وای بر چشمی که غافل زین تماشا می‌شود
هوش مصنوعی: در دنیا چیزهای زیادی وجود دارد که می‌توان با بستن چشم‌ها از آن‌ها بهره‌مند شد. افسوس بر کسی که از این تجارب غافل است و آنها را نادیده می‌گیرد.
می‌زند خود را به ساحل، بازمی‌گردد به بحر
از محیط عشق هر موجی که پیدا می‌شود
هوش مصنوعی: عشق همچون دریایی بی‌پایان است که هر لحظه ممکن است نشان‌هایی از خودش را به ساحل بیاورد. این نشانه‌ها، برای لحظاتی می‌درخشند و سپس دوباره به عمق دریا بر می‌گردند. هر موجی که به shoreline می‌زند، یادآور بازگشت مداوم عشق و احساسات است.
می‌فتد در رشته جان صد گره از پیچ و تاب
صائب از زلف سخن تا یک گره وامی‌شود
هوش مصنوعی: هنگامی که حرف‌های صائب با زیبایی و ظرافت بیان می‌شود، بسیاری از پیچیدگی‌ها و مشکلات ذهن را به وجود می‌آورد، اما در نهایت می‌توان یکی از آن‌ها را حل کرد و به روشنایی و فهم برسیم.