غزل شمارهٔ ۲۶۶۰
عشق راهی نیست کان را منزلی پیدا شود
این نه دریایی است کاو را ساحلی پیدا شود
سالها باید چو مجنون پای در دامن کشید
تا ز دامانِ بیابان محملی پیدا شود
وحشتِ تنهایی از همصحبتِ بد خوشترست
سر به صحرا مینهم چون عاقلی پیدا شود
میتوانم سالها با دام و دد محشور بود
میخورم بر یکدگر چون جاهلی پیدا شود
نعل وارون و کلید فتح از یک آهن است
تن به طوفان میدهم تا ساحلی پیدا شود
گر کند غربال صد ره دورِ گردون خاک را
نیست ممکن همچو من بیحاصلی پیدا شود
رتبهٔ گفتار ما و طوطی شیرین زبان
میشود معلوم اگر روشندلی پیدا شود
تخم در هر شورهزاری ریختن بیحاصل است
صبر دارم تا زمین قابلی پیدا شود
هیچ قفلی نیست نگشاید به آه آتشین
دامن دلگیر هر جا مشکلی پیدا شود
گوهر خود را مزن صائب به سنگ ناقصان
باش تا جوهرشناس کاملی پیدا شود
غزل شمارهٔ ۲۶۵۹: سرکشی ازطاق ابروی بتان پیدا شودغزل شمارهٔ ۲۶۶۱: کی دل غمگین به زور آه و افغان وا شود؟
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عشق راهی نیست کان را منزلی پیدا شود
این نه دریایی است کاو را ساحلی پیدا شود
هوش مصنوعی: عشق یک مسیر نیست که به مقصد خاصی برسد و این همانند یک دریا نیست که ساحلی برای آن وجود داشته باشد.
سالها باید چو مجنون پای در دامن کشید
تا ز دامانِ بیابان محملی پیدا شود
هوش مصنوعی: برای مدت زیادی مانند مجنون باید در سختی و بیسر و سامانی زندگی کرد تا بالاخره یک راه نجات یا راهی برای فرار از این وضعیت پیدا شود.
وحشتِ تنهایی از همصحبتِ بد خوشترست
سر به صحرا مینهم چون عاقلی پیدا شود
هوش مصنوعی: ترس از تنهایی و همراهی با انسانهای نامناسب، برای من بهتر است که در دشت تنها باشم تا اینکه با کسی همنشینی داشته باشم که ارزش همصحبتی نداشته باشد. این انتخاب نشاندهندهٔ اهمیت همصحبتی با انسانهای شایسته است و تأکید بر ارزش تنهایی در مقایسه با ارتباط با افراد نالایق دارد.
میتوانم سالها با دام و دد محشور بود
میخورم بر یکدگر چون جاهلی پیدا شود
هوش مصنوعی: میتوانم سالها در کنار حیوانات زندگی کنم و اگر کسی جاهل و نادان باشد، به آسانی بر روی یکدیگر میافتم و میخورم.
نعل وارون و کلید فتح از یک آهن است
تن به طوفان میدهم تا ساحلی پیدا شود
هوش مصنوعی: من با تمام وجود خود را در چالشها و مشکلات قرار میدهم تا بتوانم راهی برای رسیدن به هدف و کامیابی پیدا کنم. در این مسیر، از ابزارها و امکاناتی که در دسترس دارم، به درستی بهره میبرم.
گر کند غربال صد ره دورِ گردون خاک را
نیست ممکن همچو من بیحاصلی پیدا شود
هوش مصنوعی: اگر هزار بار هم آسمان زمین را غربال کند، باز هم جایی برای من که بیثمرم نخواهد بود.
رتبهٔ گفتار ما و طوطی شیرین زبان
میشود معلوم اگر روشندلی پیدا شود
هوش مصنوعی: اگر فردی روشنفکر و بصیر پیدا شود، میتوانیم بفهمیم که مقام و کیفیت صحبتهای ما و طوطی زیبا دهان چهقدر است.
تخم در هر شورهزاری ریختن بیحاصل است
صبر دارم تا زمین قابلی پیدا شود
هوش مصنوعی: کشتن تخم در زمینهای خشک و بیخاصیت، فایدهای ندارد. من منتظرم تا زمین مناسبی پیدا شود.
هیچ قفلی نیست نگشاید به آه آتشین
دامن دلگیر هر جا مشکلی پیدا شود
هوش مصنوعی: هیچ قفلی وجود ندارد که نتوان آن را با آهی سوزان و دلسوزان باز کرد، هرجا که مشکلی پیش بیاید.
گوهر خود را مزن صائب به سنگ ناقصان
باش تا جوهرشناس کاملی پیدا شود
هوش مصنوعی: خودت را در ارزشگذاری به افرادی که توانایی درک و شناخت گوهران را ندارند، سرزنش نکن. صبر کن تا فردی با درک کامل و شایسته پیدا شود که ارزش واقعی تو را بشناسد.
حاشیه ها
1394/06/24 08:08
ناشناس
بیت 6
غلط: مسکن
درست: ممکن
1397/10/05 10:01
معین
بنظرم توی بیت چهارم، بجای "یکدیگر" اگه "یکدگر" باشه وزن درست تر خواهد بود
1397/10/13 12:01
مصطفی
بیت آخر فکر می کنم "گوهرشناس" درست تر باشه تا "جوهرشناس" ضمن اینکه جوهر عربی و گوهر فارسی است.

صائب